رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

سلام خوش آمدید

۱۰ مطلب با موضوع «بخش سوم : زبان مادری و گویش رامهرمزی» ثبت شده است

اهمیت حفظ زبان مادری

از جمله جذابیت‌های جوامع انسانی در سرتا سر جهان، رنگارنگی‌های فرهنگی است که یکی از بارزترین نمودهایش تفاوت‌های زبانی است. زبان یک قوم گویی عصاره تجربه‌های زیسته و مواجه‌های لحظه به لحظه بخشی از جامعه انسانی طی هزاران هزار سال است که جمع شده و یکجا به شکل جوهره فرهنگ ایشان نمود یافته است. از نظر علمی تایید شده که چند زبانی تاثیر مثبتی بر روی هوش انسان دارد. حتی کسانی که به خاطر آشنایی با موسیقی ظرفیت ذهنی خودرا افزایش می‌دهند، در واقع از موسیقی از آن جهت که یک زبان است بهره برده اند.

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

 

گل پرپر

 

«گل پرپر» نام دفتر شعری «سیف‌الله احسانی»، عاشق دل‌سوخته شهر و دیارمان رومز است که سعی می‌کنیم چند شعر از این سروده‌ها را که از دل برآمده است، تقدیم داریم.

21

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

گل پرپر 2

32

✍🏻 *همیشه بـا مـا  :  مــامــا*


     ــــ     🩺💊     ـــ

*به یاد گل‌هاے پرپر مامایےرامهرمز*  :
               👇🏻
🩺 *شهناز  قنبرے*
     🩺  *سمیه  شا امیرے*
                     🩺  *فاطمه  بـراتـے*
ــــــــــ
*با کسب اجازه* :
*سخنے ناچیز اما خاطره انگیز*
*هـدیه بـه :  همکاران نازنینم*
               👇🏻
  🩺 *ماماهاے گل ایران زمین* 🩺  

 ☘️  *به بهانه  ۱۵ اردیبهشت*  ☘️


                   🍎☘️🍏

 

💐 *قصه شیرینِ سوسن و مریم* 💐

ــــــــــــــــــــــ  💐  ــــــــــــــــــــــ


💐🩺
👇🏻
*۲۰  ســال بـعـد  اتــفــاق افــتــاد*
*بعد از آن رفت غـصـه‌هـا از یــاد*
🍎
*گلِ‌ شصت‌بـرگ همچنان‌ رقصان*
*باغچه‌ سبز و شاد و عطرافشان*
☘️
*مــادرے بــاردار غـم مــےخـــورد*
*۱۱۵  رســـــیــــد  و او  را  بـــــرد*
🍏
*ســرِ شـــب  بـا هــــزار نــالــه و آه*
*جــیــغ زد تــا رســیــد زایـشــگــاه*
🩺💐
*پــنــجــره بـاز شــد نـســیـم وزیــد*
*گـلِ‌ پـیـچـک ز شــوق مـےرقـصــیـد*
☘️
*خاطرم‌‌هست‌شیفتِ‌< سوسن > بود*
*بـر سـر مــادرے که آبـــسـتــن بــود*
🍏
*آن زبان‌بسته سخت سخت مےلرزید*
*گـرچـه‌ دل پـر ز عشـق‌ بـود و امـیـد*
💐🩺
*چـشـم در راه نـوشکـوفـه‌اے طـنـاز*
*تــا در آغــوش شــب شــود هــمــراز*
☘️
*زنـدگـے‌ عـطـر و بـوے دیـگـر داشـت*
*عشـق معـبود را عجـیب بـاور داشت*
🍏
*< اشــتـیــاق وصــال > در  دل  او*
*< پـر ز عــطـر خـدا > مـحـفــل او*
🍎
*نیـمه شب تشـنه بـود و آبـے خـورد*
*دیـده بر هم‌ گذاشت‌ و خوابش برد*
🩺💐
*شـب گذشـت و دوبـاره صبح دمـیـد*
*مـادر از خـواب نـاز صبحـگاه پـریـد*
🍏
*صـبـح  روشن داد مـےزد خـدمـتـکار*
*< مُشتُلُق > مےخـواهم ، مـژده بـیـار*
🍎
*گـریه مےکـرد : هـمـچـنـان نـوزادے*
*مــادرش‌ غــرق گــریــه و شــادے*
☘️
*در بــر او نــشــســتـه < مــامــایــے >*
*دســت در دسـت گـرم او تمـاشـایـے*
💐🩺
*گفت‌ ماما به او : سلام  مریم جان*
*چشـم بُـگشـود بـچـه ات بـه جهـان*
🍎
*زایـمــان‌هــا اگـر چــه پــر دردنــد*
*< مـریـم > ، تـو را سـزاریـن کـردنـد*
☘️
*گرچه نشناخت آن لحظه ماما  را*
*بـوســه مےزد دسـت یــار رعــنــا را*
🍏
*گفت مریم ، منم منم < سوسن >*
*مےشـناسـے مـرا ؟ تـو دلـبـر مـن ؟*
💐🩺
*آدرسش‌ را بـراے‌ دوست‌ نـوشت*
*پلـاک ۱۵ ؛ کـوچـه : اُردےبـهـشت*
☘️
*یــادش آمــد دوبــاره آن کــوچــه*
*فـــاش نــارنــج و بــوے آلــوچــه*
🍏
*گفـت اے نـور چشـم و راحـت جان*
*اے وجــودت چــو لــٶلــٶ مــرجـان*
🍎
*از فـــروغ رخــت آفـــتــاب دمـیـد*
*عطر خـوشبـوے مشک نـاب دمـیـد*
🩺💐
*مــا بــه امـیـد لـحـظـه ےِ پـیــونــد*
*دل گـره مـے زنـیـم بـه زلــف کمـنـد*
🍏
*چـون کـنــار تـو مــن شــدم مـادر*
*بــه تــو مــےآورم پــنــاه خــواهــر*
🍎
*بــوے روپـــوش و گــرمــے آغــوش*
*مسـت مستـم کند چـو بـاده نــوش*
☘️
*چـونـکـه دیـدم دوبــاره جـانــان را*
*شـکـر گـویـم ؛ خـداونـد سبـحـان را*
💐🩺
*چـون در آغـوش هـم بـیـفــتـادنــد*
*خـنــده کـردنـد و بـوسـه‌هـا دادنــد*
🍎
*بــوے نــاب گـــلــاب مـے پـیـچـیـد*
*عـطـر جــام شــراب مـے پـیـچـیـد*
☘️
*گوشه ےِ چشـم < سـوسن و مـریم >*
*اشک‌‌ بارید قطره‌ قطره چون‌‌ شبنم*
🍏
*بـیـسـت سـالے گــذشـت و امــا بــاز*
*فــصــل وصــل و بــهــار شــد آغــاز*
💐🩺
*بـوے < اسـپـنـد و عــود >  مـے آمـد*
*عـطـر < شـعـر و سـرود >  مـے آمــد*
☘️
*< مـریـم > بـانگ بـرآوَرد بـا دل شـاد*
*< روز  مـامـا > بـر شـمـا مبـارک‌ بـاد*
🍏
*گفت‌ سوسن : چه‌ شد اسم‌دختر من؟*
*گفت‌مریم : جان‌سوسن : < سوسن >*
🍎
*خاطرم‌ هست‌ برادرش < مسعـود >*
*که همـآنجـا پـزشـک اورژانـس بود*
🩺💐
*گفـت بـایـد : خـواهـرانـه کارے کرد*
*رو به‌سوسن از او خواستگارےکرد*
🍏
*اسم مسعود را شنیـد و خندان شد*
*عــرق شــرم بر رخـش نـمـایـان شد*
🍎
*باغچه‌ رقصان از صداے‌ چـلچلـه‌ها*
*بـخـش پـر شــد ز شـوق هـلـهـلـه‌هـا*
☘️
*هـمـچـنـان بـچـه شـیـر مـے نـوشـیـد*
*چشم از چشم مادرش نمے پـوشـیـد*

🍏

  *با احترام* :

       🩺✍🏻 *سیف الله احسانے*


 
ــــــ ــــــ 🩺


🩺☘️ *خوزستان  ٫  رامهرمز*

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

 

   

 شعر مولانا درباره آمدن بهار

 

بهار آمد  بهار آمد   بهار خوش عذار آمد

خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله‌زار آمد

 

ز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان دارد

به دشت آب و گل  بنگر که  پرنقش و   نگار آمد

 

گل از نسرین همی‌پرسد که چون بودی در این غربت

 همی‌گوید  خوشم  زیرا  خوشی‌ها  زان  دیار  آمد

 

سمن با سرو می‌گوید که مستانه همی‌رقصی

به گوشش سرو می‌گوید  که  یار بردبار آمد

 

بنفشه  پیش  نیلوفر درآمد  که   «  مبارک باد »

که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد

 

همی‌زد چشمک آن نرگس به سوی گل که خندانی

بدو  گفتا  که  خندانم  که  یار   اندر کنار  آمد

 

صنوبر گفت راه سخت آسان شد به فضل حق

که هر برگی  به ره بری  چو تیغ  آبدار  آمد

 

ز ترکستان   آن دنیا  بنه   ترکان  زیبارو

به هندستان آب و گل به امر شهریار آمد

 

ببین کان  لک‌لک گویا  برآمد بر سر  منبر

که ای یاران آن کاره صلا که وقت کار آمد

   

 

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

کنسرت موسیقی مقامی  رامهرمز ، با سپاس از خانم میترا کلانترهرمزی

 

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

 

ترنم های دلنواز

 

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

 12- عجایب هند

شایسته است یادی کنیم از داستانسرا و افسانه پرداز شهیر رامهرمز که در نیمه اول قرن چهارم هجری می زیسته است. ناخدا بزرگ شهریار رامهرمزی کتابی را به نام ( عجایب هند ) به نگارش درآورده که توسط محمد ملک زاده از زبان فرانسه به زبان فارسی برگردانده شده و برای آگاهی بیشتر خوانندگان محترم، مقدمه مترجم را حضورتان تقدیم می داریم.

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

آ

 

آش نَخَرده ، دهون سُخته

برگردان : آش نخورده ، دهان سوخته

منظور افرادی است که از امتیازی برخوردار نمی شوند، ولی در افکار عمومی شایع می شود که فلانی از کلی امتیاز بهره مند شده است

***

آربیز وَ قیلون ایگه دو سیلا دوری

برگردان : آردبیز به قلیان می گوید دو سوراخ داری

کنایه از کسانی است که عیب خودرا نمی بینند ولی عیب دیگران را بزرگ می کنند .

***

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

 

     در گذشته متل ها، داستان ها و افسانه هایی که همنوا با لالایی های مادرانه در گوش فرزندانشان نواخته می شد، بسیار اهمیت داشت و مورد توجه مردم بود. در آن زمانی که ابزار امروزی برای آگاهی بخشی به فرزندان وجود نداشت، بسته به سن فرزندان، مادران از متل ها، داستان ها و افسانه ها بهره می بردند. گرچه خود امکان تحصیل یا بهتر بگوییم اجازه تحصیل را نداشتند. در مواردی هم که اجازه داشتند در حد خواندن بود و نمی توانستند مشق بنویسند.

به همین دلیل، مادرانی که سواد نوشتن را نداشتند با شنیدن متل ها، داستان ها و افسانه ها آنها را  به ذهن سپرده و با توجه به شرایط سنی فرزندان، از آموخته های ذهنی خود بهره می بردند.

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

در این قسمت دوبیتی های محلی و مورد استفاده مردم رامهرمز که نمادی از فرهنگ مردمی  است، تقدیم می گردد. مردمی که با همه سادگی در اوج عشق و علاقه و دوست داشتن های با خلوص و پاکی که  پروردگار عالمیان در نهاد آفریده های خود به ودیعه گذاشته است، بر زبان می راندند. این دوبیتی ها  از زبان  مادران دلبندی که در پای گهواره فرزندان خود و همزمان با لا لایی های دلنشین از آنها  بهره می گرفتند، شنیده می شد.  جوانان دل داده ای هم که پس از کار روزانه طاقت فرسای کشاورزی و به هنگام برگشت به خانه و کاشانه خود بویژه در شب های مهتابی با آوای دل انگیز، فضا را پر از عطر و صفای بیدلی می نمودند که در وصف نمی گنجد. این دوبیتی ها که ساخته و پرداخته فکر و ذهن زاگرس نشینان بوده است، سینه به سینه منتقل ولی در هیاهوی زندگی ماشینی امروزی به فراموشی سپرده شده اند.

  • عبدالحمید کلانترهرمزی
طبقه‌بندی موضوعی (فهرست)