رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

سلام خوش آمدید

۱۰ مطلب با موضوع «بخش سوم : زبان مادری و گویش رامهرمزی» ثبت شده است

اهمیت حفظ زبان مادری

از جمله جذابیت‌های جوامع انسانی در سرتا سر جهان، رنگارنگی‌های فرهنگی است که یکی از بارزترین نمودهایش تفاوت‌های زبانی است. زبان یک قوم گویی عصاره تجربه‌های زیسته و مواجه‌های لحظه به لحظه بخشی از جامعه انسانی طی هزاران هزار سال است که جمع شده و یکجا به شکل جوهره فرهنگ ایشان نمود یافته است. از نظر علمی تایید شده که چند زبانی تاثیر مثبتی بر روی هوش انسان دارد. حتی کسانی که به خاطر آشنایی با موسیقی ظرفیت ذهنی خودرا افزایش می‌دهند، در واقع از موسیقی از آن جهت که یک زبان است بهره برده اند.

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

 

گل پرپر

 

«گل پرپر» نام دفتر شعری «سیف‌الله احسانی»، عاشق دل‌سوخته شهر و دیارمان رومز است که سعی می‌کنیم چند شعر از این سروده‌ها را که از دل برآمده است، تقدیم داریم.

21

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

گل پرپر 2

 

31

🌴💦 رامـهـرمـز  : باغ بو جمشید

⛈️💦⛈️💦☔⛈️💦ـ

هدیه به :  همه آدمل خوب


⛈️🌴✍🏻
👇🏻ـ
گر چه مدت هاست ، دل تنهاست :
  جان تو  اما
  ابتدا تا انتهاےکوچه ےِ بـاران
 ع ش ق  :  مدت هاست پابرجاست
  باور کن  :
بےتو مدت هاست :
            💦   در دلم غوغاست
  از دورها پیداست
  کوچه ےِبـاران
 بهترین رفیق جان خسته ےِ ماست
 کوچه ےِ باران  : رنگ پاییز است
🍁 خِش خِش انبوهِ برگ هاے زرد و نارنجے
                 واقعا زیباست 👏
  هر چه مےبینے در این ایام پاییزے
       💦  حکمت آن ایزد داناست  
  با خودم گفتم
با صداےجیک جیک سبز گنجشکان :
راه باید رفت !
  حرف باید زد !!
      قند باید خورد
   ــ ـ  شعر باید گفت !!
                ـ ـ  مست باید شد
                       ـ ـ      خنده باید کرد !!
صبحگاهان با نسیم سبز زردآلو
بر فراز نخل هاے [ باغ بوجمشید ]
کوچه باغ سبز عاشق را دوباره نـاز باید کرد
پنجره ها را دوباره رو به خورشید باز باید کرد
تا بِـرویَـد بـوتـه ےِ نیلوفر زیبا
تا بـه رقص آید دوباره غنچه ےِ نــوپـا
تــا بخندد خــوشه ےِ انگــورِ شِکرزا
زیـــرِ نـــورِ پـــرتوِ آبستنِ خـــورشید :
دست در دست کبوتر راه خواهم رفت
در بر جانان شراب تـازه خواهم خورد
  من خیــال تــازه خواهم بافت
  شـعـر تــازه ؛  بـاز  : خواهم گفت
باز هم در خواب
بوسه باران مےکنم شب : مخمل مهتاب
باغ بوجمشید :
گرچه صدها غم درون دل نهان دارد
جویبارش <<  نغمه ےِ بنان >> دارد
< بوے جوے مولیان > دارد
باز هم گویے هواے< یاد یار مهربان > دارد
☔💦
بـا تــوٲم جـانـا :
صبح فردا دست در دست قنارےها
جویباران را به رقص آرم به ترفند غزلخوانے
باغبان را مےبرم بهر گل افشانے
کاش باشے تا نهال صبح فردا را تو بنشانے
کاش باشے تا شقایق ها را  بخندانے
مےخورم ســـوگند
 با دل خــرسند :
در حـضــور آن انـــار ســـرخ یـــاقـــوتــے
آبـشـــــــــار شعــــــر مــــــن فـــــــــردا :
باز از دامــان سبـز خوشه انگور
بر سر و روے نگاهِ کوچه خوشبخت مےریزد
روےپرچین قدیم باغ بوجمشید
           ــ   دفتر شعر مرا فردا تماشا کن

☔☁
👇🏻
با احترام
سیـف الله احسـانـے
                                   ۲۹ آبان
🌧️

      به شوق هواے بارانے رامهرمز

☁☔

       ☔⛈️☀  زِرِ کُنارِلِ سےفرج

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

 

   

 شعر مولانا درباره آمدن بهار

 

بهار آمد  بهار آمد   بهار خوش عذار آمد

خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله‌زار آمد

 

ز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان دارد

به دشت آب و گل  بنگر که  پرنقش و   نگار آمد

 

گل از نسرین همی‌پرسد که چون بودی در این غربت

 همی‌گوید  خوشم  زیرا  خوشی‌ها  زان  دیار  آمد

 

سمن با سرو می‌گوید که مستانه همی‌رقصی

به گوشش سرو می‌گوید  که  یار بردبار آمد

 

بنفشه  پیش  نیلوفر درآمد  که   «  مبارک باد »

که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد

 

همی‌زد چشمک آن نرگس به سوی گل که خندانی

بدو  گفتا  که  خندانم  که  یار   اندر کنار  آمد

 

صنوبر گفت راه سخت آسان شد به فضل حق

که هر برگی  به ره بری  چو تیغ  آبدار  آمد

 

ز ترکستان   آن دنیا  بنه   ترکان  زیبارو

به هندستان آب و گل به امر شهریار آمد

 

ببین کان  لک‌لک گویا  برآمد بر سر  منبر

که ای یاران آن کاره صلا که وقت کار آمد

   

 

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

استاد ماندگار شاعر و شاهنامه خوان رامهرمز ، با سپاس از جناب ایرج عابدی

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

 

ترنم های دلنواز

 

 

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

 12- عجایب هند

شایسته است یادی کنیم از داستانسرا و افسانه پرداز شهیر رامهرمز که در نیمه اول قرن چهارم هجری می زیسته است. ناخدا بزرگ شهریار رامهرمزی کتابی را به نام ( عجایب هند ) به نگارش درآورده که توسط محمد ملک زاده از زبان فرانسه به زبان فارسی برگردانده شده و برای آگاهی بیشتر خوانندگان محترم، مقدمه مترجم را حضورتان تقدیم می داریم.

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

آ

 

آش نَخَرده ، دهون سُخته

برگردان : آش نخورده ، دهان سوخته

منظور افرادی است که از امتیازی برخوردار نمی شوند، ولی در افکار عمومی شایع می شود که فلانی از کلی امتیاز بهره مند شده است

***

آربیز وَ قیلون ایگه دو سیلا دوری

برگردان : آردبیز به قلیان می گوید دو سوراخ داری

کنایه از کسانی است که عیب خودرا نمی بینند ولی عیب دیگران را بزرگ می کنند .

***

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

 

     در گذشته متل ها، داستان ها و افسانه هایی که همنوا با لالایی های مادرانه در گوش فرزندانشان نواخته می شد، بسیار اهمیت داشت و مورد توجه مردم بود. در آن زمانی که ابزار امروزی برای آگاهی بخشی به فرزندان وجود نداشت، بسته به سن فرزندان، مادران از متل ها، داستان ها و افسانه ها بهره می بردند. گرچه خود امکان تحصیل یا بهتر بگوییم اجازه تحصیل را نداشتند. در مواردی هم که اجازه داشتند در حد خواندن بود و نمی توانستند مشق بنویسند.

به همین دلیل، مادرانی که سواد نوشتن را نداشتند با شنیدن متل ها، داستان ها و افسانه ها آنها را  به ذهن سپرده و با توجه به شرایط سنی فرزندان، از آموخته های ذهنی خود بهره می بردند.

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

در این قسمت دوبیتی های محلی و مورد استفاده مردم رامهرمز که نمادی از فرهنگ مردمی  است، تقدیم می گردد. مردمی که با همه سادگی در اوج عشق و علاقه و دوست داشتن های با خلوص و پاکی که  پروردگار عالمیان در نهاد آفریده های خود به ودیعه گذاشته است، بر زبان می راندند. این دوبیتی ها  از زبان  مادران دلبندی که در پای گهواره فرزندان خود و همزمان با لا لایی های دلنشین از آنها  بهره می گرفتند، شنیده می شد.  جوانان دل داده ای هم که پس از کار روزانه طاقت فرسای کشاورزی و به هنگام برگشت به خانه و کاشانه خود بویژه در شب های مهتابی با آوای دل انگیز، فضا را پر از عطر و صفای بیدلی می نمودند که در وصف نمی گنجد. این دوبیتی ها که ساخته و پرداخته فکر و ذهن زاگرس نشینان بوده است، سینه به سینه منتقل ولی در هیاهوی زندگی ماشینی امروزی به فراموشی سپرده شده اند.

  • عبدالحمید کلانترهرمزی
طبقه‌بندی موضوعی (فهرست)