بخش یازدهم : زندگینامهها (میرزا محمدعلی کلانترهرمزی)
زندگینامه میرزا محمدعلی کلانترهرمزی
محمدعلی کلانترهرمزی در سال 1309 خورشیدی در شهرستان رامهرمز به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم، وارد دانشگاه تهران و در رشته شیمی و علوم تربیتی لیسانس گرفت. پس از فراغت از تحصیل به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به تدریس در دبیرستان های اهواز پرداخت. وی مدتها ریاست دبیرستان منوچهری اهواز را برعهده داشت تا اینکه در دوره 21 مجلس شورای ملی از رامهرمز به نمایندگی برگزیده شد. در دورههای 22 و 23 نیز همچنان نماینده رامهرمز در مجلس شورای ملی بود. [1]
میرزا محمدعلی کلانترهرمزی پس از دوران وکالت، به عنوان مدیرکل آموزش و پرورش استان گیلان انتخاب شد. سپس با سمت مشاور وزیر وقت آموزش و پرورش در تهران ساکن گردید. با عنایت به پایان خدمت سی ساله در وزارت آموزش و پرورش و قبل از شکل گیری انقلاب اسلامی ایران، درخواست بازنشستگی نموده و به افتخار بازنشستگی نائل آمد. در دوران بازنشستگی، دوباره به میان مردم شهرش رامهرمز بازگشت و در خانه پدری سکونت اختیار کرد.
میرزا محمدعلی کلانترهرمزی پس از بازنشسته شدن به این نتیجه رسیدند که برای باغ موروثی خود در رامهرمز که در اثر توسعه شهری و نداشتن دیوار، قابل کنترل نبود اقدامی انجام دهد. ولی بیماری ایشان سبب شد که دیرتر به رامهرمز بیایند و به این مشکل بپردازند. در هر صورت سال 1366 ایشان مصمم شد تا این مشکل را بر طرف نموده و به زمین باغ سر و سامانی بدهد. سه سال از سال 1366 تا سال 1368 ( زمان درگذشت ایشان ) مجوزهای لازم را از اداره های ذیربط گرفته و پس از هزینه زیاد برای ساختن نهر بزرگ و پوشش آن ( دلوار آسیاب برجی در انتهای باغ ) با مصالح روز و چند باب مغازه، به باغ امنیت داد. همین امر سبب شد تا باغ مشتریانی پیدا کند که با مشورت حاج ستار کلانتری، بخشی از آنرا فروخت و بخش دیگر توسط همسر و فرزندانش فروخته شد. از کارهای نیک میرزا محمدعلی کلانترهرمزی در پایان عمر سراسر نیکوکاریش که مجال طرح آنها در این مقوله نیست، اهدای 2125 متر از همین ملک به اداره آموزش و پرورش رامهرمز برای ساخت یک باب دبیرستان است. ( نام نیکو گر بماند زآدمی - به کزو ماند سرای زرنگار ) .
میرزا محمدعلی کلانترهرمزی در تاریخ بیستم دی ماه سال ۱۳۶۸، در تصادفی که در نزدیکی روستای مربچه رامهرمز و در جاده کوپال (جادهای که طراحی و احداث آن در دوران نمایندگی ایشان انجام شده بود) رخ داد، جان به جان آفرین تسلیم نمود و در میان درگذشتگان شهرش آرام گرفت. گرچه بهنگام این حادثه تلخ و جانکاه، همسر و فرزندانش به نامهای علیرضا و گلناز در ایران حضور نداشتند ولی فرزندان برادرانش، فامیل و مردم غیور و قدرشناس رامهرمز در آن حادثه نشان دادند که قدر خوبیها را میدانند و ارج مینهند. این رابطه دو سویه مردم و مردم دار تحسین برانگیز است.
روحش شاد و یاد و خاطره اش جاودان باد.
[1] برگرفته از فرهنگنامه رجال سیاسی سده اخیر ایران