بخش دهم : زندگینامهها (میرزا سیفالله کلانترهرمزی)
زندگینامه میرزا سیفالله کلانترهرمزی[1]
خوب بودن شرط انسان بودن است. (فیه ما فیه– مولانا)
سیفالله کلانترمرمزی مشهور به میرزا سیفالله در سال 1302 هجری شمسی در شهر رامهرمز بخش جوی آسیاب دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی حاجی ملقب به ملاحاجی و مادرش مرحومه سکینه مرادی بوده است. وی فرزند آخر خانواده و نعمت داشتن دو برادر و دو خوامر بزرگتراز خود را دارا بوده است.
برادر بزرگ وی ملا نجف و برادر دیگرش مشهدی عبدالرضا و خواهرانش به نامهای حوا و هما بودهاند.از کودکی علاقه وافری به فراگیری علوم بخصوص آموزش قرآن داشت و به همین دلیل قبل از اقتضای سن دبستان در مکتب خانه و نزد استاد میثمی معلم به یادگیری روخوانی و تلاوت قرآن کریم مشغول گردید. به علت علاقه و تلاش وی در زمان کوتاهی موفق به ختم کلام الهی گردید. بدلیل استعداد سرشار در یادگیری بدون گذراندن کلاس اول ابتدایی در کلاس دوم ابتدایی مشغول به تحصیل گردید.
وی در سال 1315 موفق به کسب گواهینامه پایان دوره ابتدایی شد.
در سال 1320 به عنوان نویسنده (یک عنوان اداری بود) در بخشداری و شهرداری رامهرمز مشغول به کار گردید.در سال 1322 با بانو جواهر امیری فرزند کربلایی احمد از بزرگان منطقه شهریاری و کاید علیخان ازدواج نمود و در سال 1324 به اداره ثبت اسناد و املاک شهرستان رامهرمز منتقل و شروع به کار کرد. وی در سال 1327 حکم رسمی خود را از این اداره دریافت نمود.
ایشان چون علاقه زیادی به کشاورزی و احیای باغات و زمینهای موروثی پدرش داشت هر روز بعد از فراغت از کار اداری پس از استراحتی کوتاه به این شغل اصیل مخصوصا باغداری میپرداخت و امور مربوط به کشاورزی را هم مدیریت مینمود. درخت کاری از اعمال مورد علاقه وی بوده است.
یکی از برجستهترین ویژگیهای او عبادات و اخلاص در اعمال عبادیش بود که درهمهی احوال از انجام این امور خداپسندانه غافل نمیگردید. همچنین ارادت خاصی به حضرت ولی عصر (عجاله) و اعتقاد به امدادهای غیبی از جانب آن بزرگوار داشت.
طبق بیان خود ایشان در سالهای اولیه زندگی مشترک که صاحب یک فرزند هم بوده به بیماری سختی دچار گردید و با وجود مراجعه مکرر به اطباء سنتی و پزشکان و مصرف داروهای بسیار شفا حاصل نمیگردید. در یکی از روزهای گرم تابستان که حین برگشت از اداره به منزل به علت خستگی جهت استراحت و تجدید قوا برای ادامه راه بر روی سکویی در سایه دیواری نشسته بود، مردی ناشناس سوار بر اسب را زیارت نمود که از حال و بیماری وی جویا شد. پس از شنیدن شرح حال بیماریش و عدم افاقه داروها، آن مرد آدرس فردی را داد تا جهت دریافت دارو به وی مراجعه نماید. ایشان اظهار میدارد که پس از این گفتگو با توجه به اینکه خود بومی و بزرگ شده آن منطقه بوده و بواسطه شغلش در اداره و فعالیتش در زمینه کشاورزی اکثرمردم آن منطقه و دهات اطراف محل زندگیش را میشناخته ولی آن شخص را نمی شناخت و از آن پس هم دیداری مجدد صورت نگرفت. البته طبق دستور آن بزرگوار عمل نموده و بزودی بیماریش شفا یافته است. لذا همیشه خود معتقد بود که ایشان نمایندهای از جانب آقا امام زمان بوده است که جهت راهنمایی وی به منبع معنوی شفا و دریافت دارو برای درمان هدایت گردید.
از آنجاییکه همیشه بهدنبال معرفت بزرگان دین و شناخت واقعی کمالات آنها بوده است، علاوه بر مداومت بر تلاوت قرآن کریم به مطالعه کتب بزرگانی چون مثنوی مولوی، دیوان حافظ و شاهنامه فردوسی میپرداخت. گاهی در زندگی روزمره خود ضمن تفسیر این اشعار و ابیات، با نوای بسیار دلانگیز آنها را زمزمه میکرد. از خاطرات جوانی خود که در کنار دیگر جوانان همسایه در گردهماییهایی که انجام میپذیرفت و شاهنامه خوانی و مثنوی خوانی میکردند، یاد مینمود. نوار ضبط صدای ایشان هنگام تلاوت آیات الهی و شاهنامه و یادداشتهای ایشان با قلم خود و با خط زیبای نستعلیق موجود میباشد.
از دیگر خصوصیات بارز وی ارادت خاص به امام حسین (ع) و برگزاری مراسم سالگرد شهادت آن بزرگوار و یارانش در ایام دهه اول محرم به مدت ده شب بود، هر شب در منزل شخصی خود در جوی آسیاب مراسم روضه بر پا میداشت و اهالی را جهت شرکت در این سنت پسندیده و احیای آن آئین دور هم جمع مینمود. با دعوت از سخنرانان مذهبی از شهرهایی مانند قم و مشهد و مداحان محلی و بومی در شناخت ویژگیهای ائمه اطهار و مرثیه خوانی و عزاداری جهت شهادت مظلومانه آن بزرگوار، شرکتکنندگان را در این معرفت و شناخت و کسب ثواب بهرهمند مینمود.
ضمنا در تشکیل دستهجات عزاداری برای روز عاشورا و تاسوعا حضور فعال داشت. در رابطه با بزرگداشت ایام محرم و صفر و اطعام نیازمندان با غذای نذری در تمام مناسبتهای مذهبی در طول سال با زوجه خود موافق و همراه بوده است. مضافا به اینکه همسر ایشان همیشه در دستگیری از نیازمندان و سالمندان نیازمند و ایتام پیش قدم و زیردستان را مورد محبت قرار میداد. این خود گواه بر رضایت همسرش (میرزا سیفالله) در انجام امور خیریه بوده است.
میرزا سیفالله کلانترهرمزی در میان روسای ادارات مختلف شهرستان رامهرمز
در سال 1339 حکم ریاست اداره ثبت اسناد و املاک شهرستان رامهرمز که خود شامل بخشهای هفتکل، رامشیر (خلف آباد) و منطقه جانکی ایذه که شامل باغملک و ایذه و حومه بوده است را دریافت و جهت اداره این امور دائم در حال ماُموریت به مناطق نامبرده بوده است.
بهدلیل عدم حضور همیشگی ایشان در خانه، همسرش که زنی متدین، اجتماعی، مردمدار و یک مربی بسیار دلسوز برای تربیت فرزندانش بود به انجام این وظایف مهم میپرداخت. ضمناً در غیاب همسرش مسئولیت اداره امور کشاورزی و تبادل نظر با کشاورزان را هم عهدهدار بود. یادداشتی که در حاشیه یکی از کتابهای قرآنش که در حین ماموریتش در سالهایی که در ایذه بود، نگاشته شده حاکی از رضایت وی از همسلوکی همسر بزرگوارش میباشد. ایشان بسیار از همراهی وی با عشق و علاقه در امور زندگی و تحمل سختیها بدون حضورش تشکر نموده است. ایشان انسانی بسیار سپاسمند و قدردان برای داشتن همه نعمتهای خداوند بوده است. در این رابطه همیشه این شعر مولانا زینت بخش لبانش بوده است:
شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر، نعمت از کفت بیرون کند
در سال 1349 با حفظ سمت به عنوان نایبالرئیس شورای حفاظت از آثار باستانی شهرستان رامهرمز منصوب گردید و در این رابطه خدماتی با استفاده از پیشنهادات و همفکری معتمدین شهر ارائه نمود.
در سال 1349 وی به اهواز منتقل و بعنوان بازرس کل دفاتر اسناد رسمی استان خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد و حوزه ثبتی دوگنبدان منصوب گردید. در سال 1350 بدنبال جدا شدن حوزه ثبتی شهرستان ایذه و جانکی از ثبت شهرستان رامهرمز و بدلیل درخواست مردم این منطقه جهت انجام امور ثبتی املاکشان و نیاز به یک فرد مجرب، ایشان به سمت ریاست ثبت اسناد و املاک شهرستان ایذه و منطقه جانکی مشغول به فعالیت گردید.
ایشان پس ازمدتی کوتاه توانست رضایت اهالی آن شهر را در جهت انجام امور مربوط به ثبت اراضی و ثبت دفاتر اسناد رسمی جلب نماید؛ بطوریکه عدهای در دفتر روزنامه اطلاعات، اجتماع و خواستار تشکر از وی و همکارانش شدند.
درسال 1354 پس از سر و سامان دادن به امور ثبتی آن شهرستان و حل اختلافات مربوطه از ایذه به اهواز منتقل و با قدردانی فراوان مردم آن دیار و بدرقه بسیار مهربانانه آنها به اداره ثبت اسناد و املاک شهرستان اهواز انتقال و بعنوان نماینده ثبت اسناد مشغول به کار شد.
در سال 1356 مسئول اجرایی ثبت اسناد و املاک شهر اهواز شد و با حفظ سمت بعنوان نماینده هیئت حل اختلاف حوزه ثبتی کهگیلویه و بویراحمد و دوگنبدان منصوب گردید. ایشان تا سال 1359 در دوائر مختلف اداره انجام وظیفه نمود و سپس به افتخار بازنشستگی نائل آمد.
در این یادنامه به چند ویژگی ایشان اشاره گردید و دیگر خصوصیت برجسته وی داشتن اخلاقی خوش و حفظ کرامت انسانهایی بود که در طول زندگی با آنها میزیسته است. از آنجاییکه شغلش در ارتباط با دفاتر اسناد رسمی بوده و خلق و خوی خودش هم همیشه به عنوان یک فرد مورد اعتماد و دلسوز جامعه و جانبداری از حق و حقوق مظلوم بوده است، حتی در ساعات استراحت، منزل شخصی وی همیشه محل امنی برای ابراز گلهها و شکایات افراد از همدیگر در زمینه ازدواج، طلاق، دعاوی خانوادگی، و چگونگی بهرهوری از حقوق آب، زمین و کشاورزی بوده و گاها تا پاسی از شب به امر شنیدن این گفتگوها و داوری میان آنان و ایجاد صلح و آشتی و حل اختلافات محلی میپرداخت. در این راستا همواره موفق بوده زیرا رضایت مراجعین را به همراه داشته است.
به نظر من، بهعنوان یک فرزند، شاید بزرگترین هنرش محبت به فرزندان خود بود؛ زیرا در امر ارضاء و سیراب کردن اعضای خانواده از محبتهای پدرانه و ایجاد یک کانون گرم زنده زندگی از هیچ تلاشی دریغ نمینمود و در امر ترغیب آنها به تحصیل با توجه به علاقه و استعدادشان با نرمش و ملایمت مشوق و راهنمای بسیار خوب و مهربانی بوده است.
از خاطرات زیبایی که از ایشان به یاد دارم، ارتباط پسندیده وی با افراد زیردست و کودکان محروم در روزهای خاص مانند اعیاد نوروز، فطر، و غیره است که با اهدای هدیههای کوچک که بیشتر در غالب وجه نقد بعنوان عیدی در کنار فرزندان خود آنها را خوشحال و تکریم مینمود. کما اینکه بعد از گذشت سالهای زیادی که از فوت ایشان میگذرد آن افراد که حالا به لطف الهی خود اشخاص مفید و مهم جامعه شدهاند و از مزایای معنوی و مادی زندگی الحمدالله بهره کافی دارند، از وی به نیکی یاد میکنند و موجبات سرافرازی ما فرزندان این پدر را هم فراهم میآورند.
به شکرانه همه نعمتهای الهی و داشتن چنین پدری با فضل و کمال، ما فرزندان هم کم و بیش دروسی را از مکتب این انسان وارسته آموختیم و هر کدام بنا به علاقه و استعداد خود اموری را در این جامعه عهدهدار شدیم که خوشبختانه تا الان سعی نموده تا ضمن اینکه برای دیگران موجبات ناراحتی و مشکلاتی را فراهم نکنیم، در حد توان بتوانیم برای همنوع خود مفید به فایده باشیم و در زمینههای فرهنگی، کشاورزی و اجتماعی اموری را که در طی سالهای زندگی عهده دار بودیم به نحو احسن به انجام برسانیم و با تربیت فرزندانی که هم اینک در زمینههای پزشکی، مهندسی و هنری مشغول به خدمت هستند، ادامه دهنده مسیر زندگی پدر باشیم.
در ادامه، مطلب را با ذکر نکتهای به اتمام میرسانم که حسن ختام این یادنامه و موجب تبرک آن میگردد. میرزا سیف الله عمو و پدر همسر اولین شهید بزرگوار رامهرمز در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، شهید هرمز کلانتری بوده و همانطوری که در کودکی شهید عزیز، وی را در امور تحصیلی و زندگی راهنما و همراه بود، بعد از شهادت ایشان در مدت زمانیکه خود در حیات بود لحظهای از مراقبت و تزریق محبت بیکران خود به یادگارهای آن عزیز به خون غلتان کربلای آبادان یعنی به دخترش و نوههای عزیزش دریغ ننمود و خوشبختاته با ایجاد مسیر سالم زندگی و تلاش خودشان در جایگاهی قرار گرفتند که میتوانند یادگارهای مفید و مثمرثمری هم از میرزا سیفالله کلانترمرمزی باشند.
حاصل زندگی 63 ساله مرحوم میرزا سیفالله هفت فرزند بوده است.
- فرزند ارشد وی بانو حاجیه خانم صدیقه کلانترهرمزی که همسر شهید بزرگوار هرمز کلانتری و مادر دلسوز و فداکار سه فرزند به نامهای فرازمند، فرهمند و فرشید میباشد. فرزندان شهید نامبرده با حمایت بیدریغ و صبوری بسیار مادر بزرگوارشان و با استفاده از رهنمودهای پدربزرگ خود (میرزا سیفالله) بعد از پدر در شرایط نامطلوب جنگ در مسیر کسب علم و دانش گامهای موثری برداشته، بطوریکه در حال حاضر فرزند ارشدش دکتر فرازمند کلانتری پس از فراغت از تحصیل و کسب درجه دکترای روانشناسی بالینی در اهواز به درمان و مشاوره بیماران مشغول میباشد. فرزند دومش دکتر فرهمند کلانتری متخصص بیهوشی و مراقبتهای ویژه در بیمارستانهای اهواز به یاری بیماران شتافته و بخصوص در ایام شیوع بیماری کرونا بعنوان پزشکی که رکورد بیشترین ویزیت و خدمت رسانی به این بیماران را داشته در محافل درمانی و پزشکی مطرح میباشد. فرزند سوم ایشان، فرشید که در سن جوانی در سال 1398 به دیدار پدر شهیدش شتافت.
- فرزند دوم میرزا سیف الله خانم ایراندخت کلانترهرمزی از دبیرهای مجرب مدارس اهواز بوده است. ایشان در طی سنوات خدمت علاوه بر تدریس در مدارس ابتدایی به آموزش هنرهای مختلف دستی در دورههای هنری طرح کاد (کار و دانش) دبیرستانهای اهواز توانست با کشف استعدادهای هنری دانشآموزان آنان را در جهت ارتقاء ذوق هنریشان هدایت نماید.
- فرزند سوم میرزا سیفالله خانم پوراندخت کلانترهرمزی میباشد که در طی 30 سال خدمت صادقانه در آموزش و پرورش پستهای مختلف آموزشی از جمله دبیر در دبیرستانهای اهواز، مدیریت مدارس متوسطه در شهر اراک و تدریس در مدارس جمهوری اسلامی ایران در کشور انگلستان را در کارنامه خود ثبت نموده است. او دارای چهار فرزند است.
- فرزند اول وی خانم عفاف کلانترهرمزی تحصیل کرده رشته شیمی در مقطع کارشناسی میباشد.
- فرزند دوم ایشان خانم بعثت کلانترهرمزی تحصیل کرده رشته رادیولوژی در مقطع کارشناسی و دارای دو مدرک کارشناسی ارشد در رشتههای مطالعات بریتانیا و رشته روانشناسی بالینی میباشد.
- فرزند سوم ایشان خانم دکتر علیا کلانترهرمزی پزشک متخصص طب اورژانس که در حال حاضر در مراکز اورژانس بیمارستانهای کشور مشغول به خدمت رسانی میباشد.
- فرزند چهارم ایشان خانم یکتا کلانترهرمزی تحصیل کرده رشته مهندسی متالورژی در مقطع کارشناسی و رشته پژوهش هنر در مقطع کارشناسی ارشد میباشد. ایشان در حال حاضر بعنوان گرافیست و انیماتور در حال فعالیت میباشد.
- فرزند چهارم میرزا سیفالله خانم فرشته کلانترهرمزی میباشد. ایشان در طی سنوات خدمت خود در آموزش و پرورش در زمینه تدریس در مقطع آموزش ابتدایی و مدیریت مدارس ابتدایی در شهرستانهای رامهرمز و باغملک فعالیت نموده است. بدلیل علاقه وافر به رسالت مهم تعلیم و تربیت اقدام به تاسیس مدرسه غیر انتفاعی در شهرستان باغملک نمود و چندین سال هم از این طریق در خدمت دانش آموزان بوده است. ایشان دارای دو فرزند میباشد.
- فرزند اول وی آقای مهندس رضا الهیان است که دارای دو مدرک کارشناسی در رشته مهندسی پتروشیمی و رشته زیست شناسی میباشد.ایشان در زمینه احیای زمینهای کشاورزی خاندان پدری در شهرستان باغملک فعالیت میکند.
- فرزند دوم وی خانم دکتر شیما الهیان متخصص زنان و زایمان در بیمارستانهای اهواز در حوزه پزشکی خدمت مینماید.
- فرزند پنجم میرزا سیفالله خانم فرزانه کلانترهرمزی تحصیل کرده رشته آموزش ابتدایی میباشد. وی در طی دوره فعالیت خود بعنوان معلم، در مدارس ابتدایی شهرستانهای رامهرمز و اهواز اشتغال داشته و بدلیل علاقه و بذل توجه خاص به وظیفه آموزگاری خود چندین بار بعنوان معلم نمونه انتخاب گردید.
- فرزند ششم میرزا سیفالله آقای مسعود کلانترهرمزی میباشد. ایشان در شهرستان رامهرمز و زادگاه خود جوی آسیاب به کار زراعت و احیای زمینهای کشاورزی خود اهتمام میورزد. وی در شهر آبا و اجدادیش رامهرمز و در بین بستگان به خلق و خوی خوب و مردمداری شهره میباشد.
- آخرین و هفتمین فرزند میرزا سیفالله آقای مهندس سعید کلانترهرمزی تحصیل کرده رشته باستان شناسی و میراث فرهنگی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد میباشد. وی در زمینه رشته تحصیلی خود مشغول به فعالیت است.
نکته بسیار مهم در روابط بین فرزندان میرزا سیفالله انسجام و یکرنگی آنان است که موجب تحکیم این خانواده شده است. امید است که جوانان عزیزی که این یادنامه را مطالعه مینمایند، بتوانند از همه ابعاد مثبت این خانواده کمال استفاده را نموده و همکاری، انسجام، مهربانی، سختکوشی، صداقت، درستکاری، کمک به همنوع و در راس همه اینها ایمان و توکل به خدا را سرلوحه زندگی خود قرار دهند.
سرانجام، قافله عمر میرزا سیفالله در 6 اسفند ماه سال 1365 به مقصد رسید و در سن 63 سالگی به دیدار حق شتافت. یادش گرامی و روحش شاد.
[1] متن زندگینامه بهقلم خانم پوراندخت کلانترهرمزی در تاریخ 23/ 9 / 1399 نگارش شده است.