رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

سلام خوش آمدید

بخش بیست و یکم : کشاورزی سنتی در جوی آسیاب

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۰، ۰۵:۰۳ ب.ظ

             در مطالب پیش روی، ماهیت کشاورزی و آثار آنرا در یکصد سال گذشته (از سال 1301 تا 1400 شمسی) در دو بازده زمانی نیمه اول (کشاورزی سنتی) و نیمه دوم کشاورزی نوین   (مکانیزه) را مورد بررسی قرار خواهیم داد. در کشاورزی سنتی، همه کارها با زور بازوی کشاورز انجام می‌شد.

برای اینکه کشاورز بهتر به نتیجه تلاش خودش برسد، لازم بود که بافت زندگی خودرا هم به گونه‌‌ای شکل بدهد که نیاز کار کشاورزی آن روز باشد. به عنوان مثال حیوانات نقش اساسی را در زندگی کشاورز داشتند. پس باید شرایط زندگی، تربیت و تغذیه حیوان‌ها و اطاقی هم برای ذخیره و نگهداری علوفه آنها پیش بینی می‌کردند. کشت علوفه لازم هم در کنار علوفه حاصل از کشت (کاه و پوغه) ضروری بنظر می‌رسید. در آینده بطور مشروح به این موارد خواهیم پرداخت. در آغاز کشاورزی سنتی در جوی آسیاب را مورد بازنگری قرار می‌دهیم.

 

 پیش از این اشاره شد که شواهد و مستندهای موجود،  حاکی از تلاش‌‌‌های فراوان خواجه اکبر کلانترهرمزی (بنیانگذار جوی آسیاب نوین) و فرزندان ایشان می‌باشد. گرچه کشاورزی شهر و روستاهای رامهرمز همانند و از یک روش برخوردار بودند ولی چون ما ناچاریم به برخی از مکان‌ها اشاره کنیم، می‌بایستی عنوان با متن همخوانی داشته باشد. نکته دیگر اینکه کشاورزی سنتی از گذشته شکل گرفته و رایج بوده است، اما ما به تجزیه و تحلیل نتیجه آن در نیم قرن گذشته می‌پردازیم. آنچه ارایه خواهد شد بر اساس سوابق و مستندها و مجموعه قوانین و مقررات اصلاحات ارضی است که توسط سازمان امور اراضی کشور تهیه گردیده و همچنین بخشی از مشاهده‌‌‌های خود در دهه ی چهل شمسی است.

بر اساس نقل قول‌ها و مستندهای تاریخی، جوی آسیاب حدود دویست و پنجاه سال پیش به رهبری و هدایت خواجه اکبر کلانترهرمزی فرزند خواجه طاهر شاهد شروع آبادانی و سازندگی بزرگانی بود که با همت خود، این بخش از شهرستان رامهرمز را به گونه‌‌ای تحویل نسل‌‌‌های بعدی خود دادند که با توجه به موقعیت جغرافیایی و طبیعی زبانزد خاص و عام بود. دارا بودن سهم یک هشتم از آب رودخانه رامهرمز، اهمیت کشاورزی در جوی آسیاب را در گذشته نشان می‌دهد. خاک حاصلخیز، فراوانی آب و مدیریت خوب خواجه اکبر کلانتر با استفاده از تجربه و نیروی کار مردم زحمتکش آن زمان که بیشتر آنان از خاندان کلانتر بودند، شرایطی را بوجود آوردند تا جوی آسیاب به گلستانی تبدیل شود که مثال زدنی بود.

باغ‌‌‌های فراوان با انواع درختان ثمردار که بوسیله کشتزارهای سرسبز احاطه شده بودند.  بخشی از آن سرسبزی‌ها تا دوران جوانی ما باقی مانده بود که وصف نشدنی است. جوی آسیاب در گذشته و تا نیمه اول قرن، به دلیل وسعت زمین‌‌‌های کشاورزی دارای دو زمین جای خرمنی بود که به نام‌‌‌های جای خرمنی بالایی (شرقی) و جای خرمنی پایینی (غربی) نامیده می‌شدند.  در گذشته همه مراحل کشت و برداشت محصول با دست انجام می‌شد.

در زمین‌‌‌های شرقی که به موازات زمین‌‌‌های بنه آخوند بودند به دلیل نزدیکی به رودخانه رامهرمز و دسترسی بیشتر به آب، علاوه بر کشت گندم و جو، برنج و سایر محصول هایی که نیاز به آب بیشتری دارند، کشت می‌شد و به همین دلیل زمین های بالایی مرغوبیت بیشتری داشتند. زمین‌‌‌های پایینی جوی آسیاب از زمین‌‌‌های بنگروزار در زیر بنه کل سلمان (کربلایی سلمان کلانتر فرزند خواجه اکبر بوده است) شروع و به موازات زمین‌‌‌های بخش مرکزی شهر تا گلالدون می‌رسند. این قسمت از زمین‌‌‌های جوی آسیاب در گذشته ناهمواری‌‌‌های زیادی داشتند. ازجمله تل باباخون، تل دره دون و تپه گلالدون را می‌توان نام برد.

در زبان رامهرمزی، گِلال یعنی ریگ و سنگ‌ریزه، دِرِه به‌معنی خار و دون (که غالباً به‌عنوان پسوند استفاده می‌شود) به‌معنی جا و مکان و همان دان در زبان فارسی است. تُل دِرِه‌دون ناحیه‌ای بوده است که در آن ناحیه، خارهای صحرایی زیادی روییده می‌شد و بلندی بعضی از این خارها به یک متر و نیم تا دو متر می‌رسیدند و شرایطی را شکل می‌دادند که مانع عمده‌ای در کشت زمین‌های آن ناحیه می‌شدند. از بین بردن این خارها همه ساله هنگام کشت، آن هم با ابزار دستی، زحمت زیادی را برای کشاورزان به همراه داشت به همین دلیل این ناحیه را دره‌دون یعنی خارستان می‌نامیدند.

تپه گلالدون هم که هنوز سنگ‌ریزه‌ها و ریگ‌های دوران قدیم به‌جا مانده از آن زمان که سطح آب در رامهرمز بالا بوده و کف آنرا پوشش می‌داد، دیده می‌شود. این تپه و قلعه روی آن از نظر تاریخی بسیار با ارزش است و پس از تلاش دوستداران میراث فرهنگی رامهرمز به‌عنوان یک اثر ملی شناخته شده ولی هنوز به ثبت نرسیده است. در حال حاضر نیز سطح آب در این منطقه بالاتر از نقاط دیگر شهر رامهرمز می‌باشد و جوانان جوی آسیاب با تلاش و ابتکار خود (جابه‌جایی خاک حاصل‌خیز از زمین‌های بلندتر منطقه به این زمین‌ها) باغ‌های زیبا و فرح‌بخشی را به وجود آورده‌اند که در بحث باغ‌های جدید جوی آسیاب به آن خواهیم پرداخت.

تپه گلالدون و آثار قلعه ملابندر کلانترهرمزی

تبدیل زمین‌های بایر به دایر در اطراف گلالدون به همت زحمت‌کشان جوی آسیاب ، آن هم با ابزار قدیم کار بسیار دشواری بوده که انجام شده است و امروز فضای کاملاً متفاوتی را با گذشته به‌وجود آورده  که قابل تحسین است.

فاصله زیاد زمین‌های کشاورزی با محل سکونت کشاورزان و مدت طولانی کشت که معمولاً از اواسط پاییز شروع و تا نیمه اوّل زمستان ادامه داشت، بخشی از مشقت‌های کار آنان تلقی می‌شد.

زمین‌ها با اولین بارندگی آماده شخم زدن می‌گردیدند. در صورت عدم بارندگی، کشاورزان می‌بایستی زمین را آبیاری می‌نمودند که به این کار (ماغار) می‌گویند.

همان‌طور که پیش از این اشاره شد، زمین‌های بالایی جوی آسیاب برای آبیاری مشکل کمتری داشتند ولی زمین‌های پایینی با مراحل دشواری روبرو بودند. خصوصاً در زمان ماغار که استفاده از آب به مرحله نوبت‌بندی نمی‌رسید و زمین‌های بالایی و باغ‌ها نیز همزمان می‌بایستی آبیاری می‌شدند. به عنوان نمونه، هدایت آب از رودخانه رامهرمز به سمت زمین‌های گلالدون که تقریباً مسافتی حدود ده کیلومتر می‌شود، کار ساده‌ای نبوده و نیست و در تصور هم مشکل به نظر می‌رسد تا چه رسد به اینکه این کار اجرایی شود.

به‌طور طبیعی اگر فرد بخواهد مسافت پنج کیلومتری مرکز جوی آسیاب تا زمین‌های پایینی را فقط پیاده بپیماید و قدم بزند به نظر سخت و مشکل می‌آید تا چه رسد به اینکه کشاورز جوی آسیابی این مسیر را هر روز به مدت یک ماه آن هم با ابزار کار کشاورزی آن زمان طی نماید.

به همین منظور در گذشته کشاورزان جوی آسیاب از نیمه دوم پاییز تا اوایل زمستان بسته به شرایط جوی، در سحرگاهان از منزل حرکت کرده تا بتوانند هنگام طلوع آفتاب بر سر زمین‌های خود حاضر شوند و کار را شروع نمایند. همراه داشتن حیوان‌ها برای حمل بذر و ابزار کار مانند خیش و جفت جزو ملزومات کار بود.

بارندگی‌ها هم که قابل پیش‌بینی نبود، یکی از سختی‌های کار کشاورزان تلقی می‌شد. برای اینکه در وحله‌ی اوّل بارندگی‌ها کشت را به تأخیر می‌انداخت و دوم اینکه در اثر بارندگی و جریان آب گل‌آلود، نهرها پر از گل‌ولای شده که در اصطلاح محلی به آن «لِف» می‌گویند و پس از هر بارندگی، نهرها نیاز به لایروبی دارند.

از نکته های قابل توجه اینکه کشاورزان پیشکسوت و با تجربه، با وزش بادهای موسمی و جهت آن ها و ابرهای تشکیل شده تا اندازه ای می توانستند پیش بینی بارندگی و یا طوفان ها را بنمایند. در گذشته کشاورزان به منظور برداشت محصول بیشتر، زمین‌های خود را به دو بخش تقسیم می‌نمودند و هر سال یک بخش از زمین‌ها را کشت ‌کرده و نیم دیگر را برای تقویت زمین و کشت سال بعد می‌گذاشتند. به این روش «آیش» می‌گویند. در آن زمان استفاده از کودهای شیمیایی مرسوم نبوده است.

ابزار کار کشاورزی سنتی شامل یک جفت وَرزا ، جُفت و خیش چوبی

کودهای حیوانی از روش چرای حیوان‌‌ها پس از برداشت محصول موجب تقویت زمین‌‌ها‌‌ می‌گردید‌.چرای گروهی حیوان‌های جوی آسیاب توسط فردی از اهالی جوی آسیاب هر روزه انجام‌‌ می‌شد. در بعضی از سال‌‌ها (سال‌های خوش باران) عشایری که ییلاق وقشلاق‌‌ می‌نمودند، این فرصت را غنیمت شمرده و برای چرای گوسفندان خود به رامهرمز کوچ کرده و با صاحبان محصول صحبت و پس از موافقت آنان، چادرهای سکونت خودرا برپا داشته و از شرایط به‌وجود آمده استفاده می‌نمودند. این اقدام، منافعی هم برای عشایر کوچ کننده دارد که گله‌های خودرا با باقیمانده‌های ساقه‌های غله که (کِلور) نامیده می‌شود تغذیه می‌نمایند هم برای صاحب زمین مفید است که زمینش با کود حیوانی گله تقویت می‌شود.  البته این توافق قوانین عرفی دارد که قبل از ورود گله داران به زمین، بایستی مورد موافقت طرفین قرار گیرد‌. چادر‌های سکونت بر پا کنندگان که بیشتر رنگ سیاه دارند، (بهون) نامیده می‌شوند‌. محل برپایی چادر‌‌ها و اسکان صاحبان گله، بیشتر در منطقه گلالدون جوی آسیاب و در نزدیکی گوپال سرچشمه پایینی به منظور سیراب نمودن احشام خود بود. این اقدام نفع دیگری برای مردم رامهرمز داشته که از مواد لبنی تازه این عشایر بهره می‌گیرند.

چادر های عشایر ( بهون ) در رنگ های متفاوت در تپه گلالدون

مرحله آبیاری زمین‌های کشاورزی به روشی که اعلام شد از اهمیت خاصی برخوردار بود. در این مرحله برای کنترل و هدایت آب نهرها، نوبت‌بندی استفاده از آب انجام می‌شد.

جوی بورشاهی، انگیزه‌بخش و پر آب برای کشاورزان روستاهای شرق رامهرمز،

آنگونه که زمین‌های کشاورزی جوی آسیاب در غرب هم بهره‌مند می‌شوند.

نوبت‌بندی آب که براساس مقدار زمین شخم‌زده و « نسق کشاورزی » شکل می‌گرفت، بهترین روش در اجرای عدالت در تقسیم آب بوده است، به‌گونه‌ای که همه‌ی زمین‌های کشت‌شده آبیاری می‌شدند. مگر اینکه خشکسالی رخ می‌داد که در این صورت همه ضرر می‌دیدند. با این تفاوت که کشاورزانی که بنیه مالی خوبی نداشتند، گاه زندگی آنان دستخوش نابودی می‌گردید (در فصل برداشت به این موضوع اشاره خواهیم کرد).

« نسق کشاورزی » سند مقدار زمینی است که در اجرای قانون اصلاحات ارضی و پس از پرداخت اقساط وام بانک توسعه کشاورزی ایران به کشاورز تعلق گرفته است. قبل از آن مقدار زمینی که توسط کشاورز کشت می‌شد، مبنای سهمیه آب کشاورزی بود.

لایروبی نهرها معمولاً همه ساله در ابتدای سال کشاورزی و یا پس از هر بارندگی انجام می‌شود. در گذشته لایروبی نهرها با بیل دستی و نیروی بازوی کشاورز صورت می‌گرفت.

در هنگام لایروبی همگانی، براساس نسق کشاورزی سهمیه هر کشاورز تعیین می‌شد. در جاهایی که نهر آب از زمین‌های بلند عبور می‌کرد و عمق نهر به سه متر می‌رسید، دو ردیف کشاورز در دو سطح از عمق نهر آب، همزمان لایروبی می‌کردند. بدین شکل که عده‌ای از کشاورزان در کف نهر، گل‌و‌لای را به ارتفاع دو متر از کف نهر بالا می‌ریختند و کشاورزان سطح بالاتر، این گل‌ولای را به خارج از نهر انتقال می‌دادند.  برای نمونه میتوان به قسمت هایی از نهر جوی آسیاب حد فاصل جای خرمنی بالایی تا نهر کاید حسینی اشاره کرد.

جهت اجرای بهتر این کار، همه زمین‌داران می‌بایست در موعد تعیین شده حاضر می‌شدند و کار می‌کردند. در صورتی‌که کشاورزی به هر دلیل مثلاً بیماری، نمی‌توانست حضور پیدا کند باید فردی را به جای خود تعیین و دستمزد او را پرداخت می‌کرد. لایروبی نهرها برای کشاورزان و آبیاری نقش حیاتی داشت.

لایروبی جوی های منشعب از نهرها به تعداد کمتری کشاورز و یا باغدار نیاز داشت که در اصطلاح محلی به آن ( جو روفی ) میگویند .  

نهری که نیاز به « جو روفی » دارد

کشاورز در حال « جو روفی » نهر آب خود است.

 

بدین شکل کشاورزان جوی آسیاب در گذشته با تحمل سختی‌های فراوان کشت می نمودند و‌‌ بیماری‌‌‌های ناشی از کار گریبانگیر آنان می‌شد و شوربختانه به دلیل نبودن رسیدگی‌‌‌های پزشکی، بیشتر کشاورزان رنج می‌بردند و با استفاده از داروهای محلی خودرا مداوا می کردند. 

تعداد نوبت‌های آبیاری در هر سال بستگی به میزان بارندگی و زمین کشت‌شده داشت و یکی از مراحل سخت کشاورزی محسوب می‌شود. امروزه بیل‌های مکانیکی لایروبی نهرها را آسان کردند ولی در گذشته هم لایروبی و هم آبیاری کار ساده‌ای نبود.

در قدیم در زمستان‌های رامهرمز، سرماهای شدید رخ می‌داد و خود شاهد یخ زدن سطح آب در جوی‌های کوچک بودم. به‌طوری‌که در زیر سطح یخ زده، آب جریان داشت. در چنین شرایطی کشاورزان با توکل بر خداوند بزرگ، کشت خود را آبیاری و محافظت می‌کردند. در روزهای پس از بارندگی که امکان کار در روی زمین‌های کشاورزی وجود نداشت، کشاورزان در میدان‌های جوی آسیاب دور هم جمع می‌شدند و ضمن بهره‌گیری از آفتاب، برای کارهای بعدی بحث و گفتگو می‌کردند. در چنین فضایی، کشاورزان با استفاده از تجربه‌های خود، مطالبی را بیان می‌کردند که در نوع خود کم‌نظیر بود. دانش‌آموزان جوی آسیاب که راهی مدرسه بودند، با مشاهده این صحنه‌ها لذت می‌بردند و موضوع گفتگوهای آنان تا رسیدن به دبستان بود. گاهی اوقات هم موضوع انشاهای آنان می‌شد و با آب و تاب گفتگوها را بیان می‌کردند و بعضی مواقع موضوع خوبی برای شوخی‌های آنان می‌شد.

اتحاد و همبستگی کشاورزان در آن زمان اهمیت زیادی داشت. کار گروهی علاوه بر اینکه در مراحل مختلف کشت لازمه کار بود، در محل کشت هم در مقابله با حیوانات وحشی که در صحراهای رامهرمز، فراوان دیده می‌شد نقش پررنگی داشت. این موارد بخش کوچکی از مشقت‌های کار کشاورزی بود که کشاورزان جوی آسیاب نیز با آن دست به گریبان بودند و تا زمان برداشت محصول،  نگاهی برآسمان و نگاهی بر زمین و کشت خود داشتند تا با به دست آوردن محصولی، زن و فرزند وخانواده خود را امرار معاش نمایند و در مقابل آنان شرمنده نباشند.

برای آسان‌تر نمودن آبیاری‌، زمین می‌بایستی به قطعه‌های کوچک تر تقسیم می‌شد‌. به عبارت دیگر مرزکشی (در اصطلاح محلی تیربندی) می‌گردید‌. مرزکشی و تقسیم زمین به قطعه‌های کوچکتر‌، علاوه بر آبیاری برای بذر پاشی هم بسیار مفید بود‌. بذر مورد نیاز کشت روزانه‌، هر صبح کشاورزان با حیوان به محل کشت منتقل می‌نمودند‌. از آنجاییکه کشاورزی یک کار گروهی است‌، پس از مرز کشی هر بذر پاش قطعه‌ای از زمین را که با مرز مشخص شده بود انتخاب می‌نمود‌. سپس مقدار بذر مورد نیاز را در لباس مخصوص بذر پاشی (پیراهن بلند) یا کیسه بذر ریخته و از ابتدا تا انتهای یک قطعه را بذر می‌پاشید‌.

بذر پاشی به شیوه سنتی

در اینجا لازم است به نکته‌ای اشاره شود که در گذشته بذر پاشی در محدوده دو مرز انجام می‌شد‌. حال آنکه امروزه در بسیاری از موارد کل زمین، بذرپاشی شده (توسط ابزار ماشینی مخصوص) و همین امر باعث تغییر در تعیین مقدار زمین کشاورز و بر مبنای وزن بذر استفاده شده به «مَنِ رامهرمز»[3] می‌گردد‌. اداره کشاورزی و مجری طرح اصلاحات ارضی برای رفع این مشکل‌، مبنای محاسبه را هکتار قرار دادند تا مشکلی برای تعیین حدود زمین‌های کشاورزی و صدور سند آن‌ها پیش نیاید‌.

در هر صورت چند کشاورز‌، هرکدام قطعه‌ای را انتخاب و بر اساس اصول بذر پاشی و با هم این اقدام را که بیشتر به تجربه نیاز داشت انجام می‌دادند‌. چرا که هر زمین با توجه به منطقه و شرایط آب و هوایی‌، بذر متناسب و اندازه لازم را نیاز دارد که کشاورزان کارکشته و با تجربه به این امر واقف بودند‌. پس از پاشیدن بذر‌، کشاورزان دیگری زمین بذر پاشی شده را با ابزاری مانند خیش که با جُفت بر روی دوش دو رأس وَرزا (گاو نر) گذاشته می شد شخم می‌زدند‌. اگر کشاورزی توانایی خرید و نگهداری ورزا را نداشت‌، به جای ورزا از الاغ استفاده می‌نمود که در نتیجه شخم عمق کمتری داشته و بر روی میزان محصول اثر می‌گذاشت‌. در صورت نداشتن بارندگی‌، زمین شخم زده را آبیاری تا دانه‌های غله اعم از گندم یا جو‌، جوانه زده و دل کشاورز را شاد کنند‌. در اصطلاح محلی می‌گویند‌، غله (چنگ) زده است و نوید سال خوبی را می‌دهد‌.

 

شخم زدن زمین کشاورزی به روش سنتی

دشت سرسبز رامهرمز

 با رشد جوانه‌ها صحرا سرسبز و زیبا می‌شود و لحظه لحظه زندگی کشاورز با این رویش‌ها جان می‌گیرد‌. از زمان رویش دانه‌های بذر تا رشد‌، در فواصل زمانی معین کشت نیاز به آبیاری دارد‌. با رشد غله‌، علف‌های هرز هم همزمان بخصوص در کناره‌های کشت و نهرها رشد می‌کنند‌.

کناره های زمین های کشت شده

در سال‌های خوش باران‌، پراکندگی سطح علف‌های هرز بیشتر شده و نیاز هست که کشاورزان مدام در حال چیدن این علف‌های هرز باشند‌. البته این علوفه برای تغذیه حیوان‌ها کاربرد دارد و هر کشاورز علف‌های چیده شده را در پایان هر روز به منزل خود می‌برد‌. امروزه با استفاده از ماشین‌های مخصوص این کار را به انجام می‌رسانند‌.

کم کم و با ورود به فصل زمستان‌، کشاورزان با پوشش‌های ابتدایی آن زمان و با تلاش از کشت خود محافظت کرده و با رشد کشت‌، جوانه‌های امید هم در دل آنان رشد می‌کرد‌. در مواردی رشد گیاهان دارویی مانند گل خارمریم (گُلولی به زبان رامهرمزی) در حاشیه کشت‌ها دیده می‌شد‌. بدین ترتیب صحرا سرسبز و خرم می گردید.

گُلولی

 در گذشته کشاورزان به همین شکل و با وسایل گرم کننده ابتدایی‌، زمستان و سرماهای صحرایی سخت را پشت سر می‌گذاشتند‌. عواملی هم در این فصل‌، کشت کشاورزان را تهدید می‌نمود‌. یکی پیدا شدن حیوان‌های وحشی که برای سیر کردن خود به سمت شهر روی می‌آوردند و به کشتزارها صدمه می‌زدند‌. دوم وزش بادهای شدید موسمی که باعث خواباندن غله و خسارت‌های فراوان می‌شدند‌. در این شرایط بود که کشاورزان همیشه دلواپس کشت خود بودند‌. تنها راه مقابله با این پدیده‌ها‌، بهره گیری از تجربه‌های کشاورزان کارکشته بود که راهنمای خوبی برای  برخورد با این پیش آمدها بودند‌.

خوشبختانه امروزه کشاورزان با بیمه نمودن کشت خود‌، گرچه هزینه‌ای دارد ولی تا حدی از نابودی کشاورز جلوگیری می‌کند‌. به هر حال کشاورزی کاری لذت بخش است و کشاورز با عشق این حرفه را می‌پذیرد‌، ولی همیشه با اضطراب همراه است‌. بخشی از پیش آمدهای شغل شریف کشاورزی قابل پیش بینی است و امکان پیشگیری وجود دارد اما بخشی خارج از اراده کشاورز بوده و باعث نگرانی او تا زمان برداشت محصول می‌شود‌.

گل گندم های کشتزارها

پایان زمستان که گل گندم‌های کشتزارهای گندم با وزش نسیم‌ به رقص در آمده و نوید رسیدن سال نو را می‌دادند‌، فرصتی بود تا کشاورزان جوی آسیاب برای پیشواز و تدارک آغاز سال جدید به جنب‌وجوش بیفتند؛ امّا همه کشاورزان از این امکان برخوردار نبودند. بعضی از آنان وضعیت مالی خوبی نداشته و ناچار بودند با قرض گرفتن از فامیل، همسایگان یا بازاریان، نسبت به تأمین نیازهای خانواده اقدام نمایند. عده‌ای که در این زمینه موفق نمی‌شدند، با مراجعه به مالکین بزرگ درخواست مساعده می‌کردند و آن هم بدین شکل بود که محصول خود را قبل از برداشت به قیمت پایین‌تر از معمول به مالک می‌فروختند. بدی کار این بود که اگر به هر دلیلی کشت مثلاً با عوامل جوی با مشکل روبه‌رو می‌شد، پی‌آمدهای ناخوشایندی به دنبال داشت که در هنگام برداشت محصول به آن خواهیم پرداخت.

آغاز سال برای کشاورزان بنا بر سنت دیرین ایرانیان، فرصتی بود برای دید و بازدیدهای نوروزی و برنامه‌ریزی‌هایی برای انجام کارهای پیش رو از جمله آخرین نوبت‌های آبیاری و آماده‌شدن برای درو نمودن کشت خود در اواخر اردیبهشت‌ماه یا اوایل خردادماه هر سال که با توجه به رسیدن خوشه‌های گندم یا جو صورت می‌گرفت‌. چون کشت با ابزار سنتی به درازا می‌کشید، کشت روزهای آغازین را «پیش‌کال[4]» و روزهای پایانی را «پس‌کال[5]» می‌گفتند. بارندگی‌ها هم عاملی برای پیش کال یا پس کال بودن کشت محسوب می‌شدند‌. البته چون خوشه‌های جو زودتر می‌رسند، به‌همین دلیل هم زودتر از گندم درو می‌شوند. درو کردن غله نیز آیین خاص خودش را داشت. معمولاً کشاورزان هر ناحیه هماهنگ و با هم درو می‌کردند تا کشت کشاورزی در صحرا باقی نماند.

در فصل دروکردن در کشاورزی سنتی‌، در آغاز کشت‌های پیش کال مورد توجه قرار می‌گرفتند. شناسایی کشت‌های پیش کال توسط کشاورزان با تجربه صورت می‌گرفت تا از ریختن خوشه‌های رسیده در اثر وزش باد جلوگیری شود‌. قبل از درو، کشاورزان در نزدیک‌ترین محل، ابتدا به‌صورت گروهی،جای خرمن را آماده سازی و تمیز می‌کردند و پس از آن جای خرمن هر کشاورز را با توجه به حجم کشت او تعیین می‌نمودند‌. سپس هر کشاورز با افراد گروه خود، یعنی شریکان در محصول، دروی محصول را آغاز می‌کردند‌. در آن زمان درو کردن با داس دستی صورت می‌گرفت‌. اگر محصول زیاد بود‌، درو هم دسته جمعی و کشاورزان به ردیف و منظم خوشه‌های غله را هر بار و با توجه به حجم دست درو نموده که به آن (بافه) می‌گویند‌.

نکته ای که در درو کردن با داس دستی اهمیت داشت، افراد با تجربه و دنیا دیده به جوانان دروگر سفارش می کردند که درست است شما دستان قدرتمند و بازوان قوی دارید و میتوانید بافه های غله را به خوبی درو کنید ولی با نگاهی به پشت سرتان، می بینید که پرندگان و خوشه چینان رزق و روزی خودرا پس از دروی شما دریافت می کنند. دقت زیاد در اینکه خوشه ای نیافتد، سبب نا امیدی آنان از دریافت این رزق است.  شاعر معاصر ایران بانو پروین اعتصامی به زیبایی این نکته ها را در سروده ی «‌ آرزوی مادر » از زبان پرنده به کشاورز جهاندیده بیان می کند.

 

هنگام رسیدن خوشه ها

درو کردن با داس دستی

 خوشه های درو شده غله اعم از گندم و یا جو، جداگانه در « شباک » گذاشته می شد. شباک با استفاده از طناب‌های مخصوص و در دو شکل توسط بافندگان ماهر که در بازار رضاخانی فعالیت داشتند‌، بافته می‌شد. نوع اول که فاصله‌های بین شبکه‌های این وسیله بیشتر بود ( بَنِه ) برای جا به جایی بافه‌ها از محل درو تا جای خرمنی استفاده می‌شد‌. ولی نوع دوم که شبکه‌های آن کوچکتر بوده است‌، برای جا به جایی کاه از جای خرمن تا منزل کشاورز به‌کار می‌بردند‌. این روش کاری تا قبل از مکانیزه‌شدن کشاورزی صورت می‌گرفت. بافه‌های درو شده بطور منظم درون شباک مخصوص قرار داده می‌شد و بوسیله طناب پهنی به نام ( وِریس ) بسته شده و بر روی الاغ به گونه‌ای می‌گذاشتند که تعادل شباک تا محل جا ی خرمن به هم نخورد و بافه‌ها سالم به مقصد برسند‌.

شباک پر شده از بافه های غله

 

قبلاً ابزار کار مکانیزه کشاورزی مانند تراکتور، کمباین و دیگر ابزار کشاورزی در اختیار مالکین بزرگ بود که صرفاً برای زمین‌های کشت شده خودشان استفاده می نمودند و تا زمان اجرای طرح اصلاحات ارضی وضع به همین منوال ادامه داشت‌.

روش حمل بافه ها تا جای خرمن

بافه گندم

خوشه‌های غله یا «بافه‌های غله» در محل تعیین‌شدة هر کشاورز در جای خرمن روی هم انباشته می‌شد. در پایان درو، آخون کردن غله در جای خرمن آغاز میگردید. «آخون[6]» خرمن‌ها هم به وسیله حیوان انجام می‌گرفت‌. بدین‌صورت که تعدادی حیوان (الاغ و گاو) را به هم بسته و بر روی خرمن می‌چرخاندند. این اقدام به مدت یک تا چند روز -بسته به میزان محصول هر کشاورز- ادامه داشت تا آنجایی‌که احساس می‌شد که دانه‌ها از ساقه‌ها جدا گردیده‌اند. در این مرحله، در صورت نداشتن حیوان کافی، کشاورزان حیوان به همدیگر قرض می‌دادند‌.

آخون کردن ( خرد نمودن خوشه ها با حیوان و خرمن کوب )

به هنگام چرخش حیوان‌ها، اثر پای آن‌ها‌ سبب وارد شدن تکه‌هایی از زمین جای خرمن در محصول آخون شده می‌گردید که در پایان کار و پس از جداسازی دانه از کاه با خارهای صحرایی از خرمن جدا می‌شدند‌. مرحله جدا کردن دانه از کاه، خود شرایط خاصی داشت‌. مهمترین عامل در انجام این کار، وزش باد و جهت آن بود. چرا که جهت باد سبب جداسازی دانه از کاه می شد (دانه ها به علت سنگینی در فاصله‌ای معین و کاه به دلیل سبکی در فاصله بیشتری قرار می‌گرفتند). در صورت تغییر جهت باد، این فاصله‌ها و نظم باد دادن غله به هم‌ می‌خورد.

  

جداسازی دانه از کاه با جهت وزش باد و بوسیله جنگر پس از آخون کردن

 

جنگر

 

در این میان، گاهی وقت ها بخشی از خوشه‌ها کاملاً خرد نشده در فاصله بین کاه و دانه قرار می‌گرفتند که به آن «کوذری» می‌گفتند. کوذری‌ها دو باره به وسیله جارویی که با خارهای صحرایی درست می‌کردند، جمع آوری و بوسیله تخته‌ای کوبیده تا خوشه‌ها تبدیل به دانه و کاه شوند و سپس جداسازی آنها به روشی که مطرح گردید، صورت پذیرد‌. جداسازی دانه از کاه به وسیله «جنگر» که چوبی بود و چنگک‌هایی شبیه انگشتان دست داشت‌، خوشه‌های آخون شده به هوا پرتاب و به روشی که اعلام گردید‌، دانه از کاه جدا  می‌شد‌. پس از انجام همه مراحل جداسازی دانه از کاه‌، جارو نمودن کوذری‌ها و جمع آوری گل‌های ریز‌، خرمن آماده تقسیم می‌شد.

 در این هنگام بود که نماینده مالک بزرگ (مباشر) بر انجام همه مراحل کار نظارت داشت تا پس از جداسازی کامل و مشخص شدن خرمن هر کشاورز، مُهر چوبی بزرگی را که بر روی آن نام مالک بزرگ حک شده بود، بر روی تمام سطح خرمن زده و کشاورز حق هیچ گونه دخل و تصرفی را نداشت، مگر اینکه سهم مالکانه را که به میزان یک چهارم غله بود ابتدا جدا و تحویل نماینده مالک می‌داد. سپس کشاورز حق تقسیم و استفاده از سه‌چهارم بقیه را داشت.

 

هنگام برداشت محصول، خدا می‌داند در دل کشاورز چه می‌گذرد

در این مرحله بود که اگر کشاورز وجهی را به عنوان مساعده درخلال سال کشت از مالک گرفته بود، در ازای آن غله به مباشر می‌داد و بعد از آن اختیار تقسیم و دادن سهم سایر سهامداران برایش امکان‌پذیر می‌شد. تقسیم خرمن بدین شکل بود که ابتدا کل خرمن هر کشاورز با ظرفی که «کیل» نامیده می‌شد، اندازه‌گیری می‌گردید. در آغاز، یک چهارم بهره مالکانه جدا و به نماینده مالک بزرگ تحویل داده می‌شد. سود مالک از چندین روش تأمین می‌گردید. اول اینکه مالک نرخ محصول را به هنگام پرداخت مساعده آن هم با گرفتن تضمین معتبر، حساب می‌کرد و در صورت افزایش قیمت غله در زمان برداشت محصول، شامل افزایش قیمت نمی‌شد. دیگر اینکه ادارات دولتی زیر نفوذ مالک بزرگ بود و اعمال نفوذ می‌کرد. هرگاه کشاورز به علت خشک‌سالی و یا بدی وضع اقتصادی نمی‌توانست بدهی‌خود را بپردازد بازداشت می‌شد. به‌طوری‌که گاه کشاورز ناچار بود زمین کشاورزی و یا باغ خود را در ازای مساعده به قیمتی که مالک تعیین می‌کرد، بفروشد و در سال‌های بعد به عنوان کارگر روز مزد برای مالک کار کند.در هر صورت، کشاورزان در شرایط بسیار بدی قرار داشتند.

این وضع تا زمان اجرای قانون اصلاحات ارضی در شهرهای ایران و به‌تبع آن در شهرستان رامهرمزحاکم بود. با اجرای قانون اصلاحات ارضی در سالِ 1341 شمسی و خرید زمین‌های کشاورزی در بخش‌ها و روستاها از مالکین بزرگ و فروش این زمین‌ها با پرداخت وام از بانک توسعه کشاورزی ایران با اقساط سی گانه به کشاورزان، هر کشاورزی با هر میزان زمین که براساس این قانون و آیین‌نامه‌های آن به وی تعلق می‌گرفت، خود صاحب زمین شده و دیگر نیازی به پرداخت بهره مالکانه نبود.  براساس آیین‌نامه‌های این قانون، زمین کشاورزی به کشاورزانی تعلق می‌گرفت که بر روی زمین کار می‌کردند و در محل ساکن بودند به همین دلیل به کارمندان دولت تعلق نمی‌گرفت. دیگر اینکه براساس همین آیین‌نامه‌ها، کشاورزانی که دارای زمین بیشتر از عرف محل (سه خیش و یا سه جفت گاو) بودند مازاد آن را بایستی به کشاورزان فاقد زمین هدیه کنند و این قبیل از کشاورزان هم با تصویب هیئت نظارت بر اجرای قانون اصلاحات ارضی، صاحب زمین کشاورزی و نسق آن شدند.

از جانب دیگر کشاورزانی که طبق عرف محل، بیشترین زمین را (سه خیش) دارا بودند، توانستند با سایر زمین‌داران و با ارائه نسق کشاورزی به بانک توسعه کشاورزی ایران به عنوان ضمانت، وام خرید ابزار کار مکانیکی مانند تراکتور و کمباین را دریافت و کشاورزی خود را مکانیزه نمایند. بدین ترتیب بود که کشاورزی سنتی با تمام سختی‌هایش کنار گذاشته شد و کشاورزی نوین هر چند مشکلات خاص خود را داشت، جایگزین آن گردید.

حمل کاه از جای خرمن به خانه

قبل از مکانیزه شدن کشاورزی، حیوانات نقش اساسی در زندگی کشاورزی داشتند. گاوهای نر (وَرزا) برای شخم‌زدن[7]، الاغ و قاطر برای باربری مورد استفاده قرار می‌گرفتند. حمل بذر کشاورزی در زمان کشت، انتقال خوشه‌های غله در زمان درو تا جای خرمن، خرد کردن خوشه‌های غله، حمل محصول از خرمن تا منزل، انتقال کاه از جای خرمن تا منزل[8]، حمل گندم یا جو به آسیاب به منظور آردنمودن و مواردی نظیر آن از مصادیق باربری بود. نگهداری کاه برای تأمین غذای حیوان‌ها نیز اهمیت داشت. به همین منظور اطاقی خاص برای نگهداری کاه و علوفه (کاه‌دان) در نظر گرفته می‌شد.

دیگر اینکه هر کشاورز برای تامین مواد لبنی خانواده خود‌، نیاز به نگهداری دست کم یک راس گاو ماده داشت تا هم از نظر شیر ومشتق‌های آن بهره مند شود و هم به منظور پرورش گاوهای نر و  ماده برای آینده کشاورزی خود‌، بی‌نیاز گردد‌. به همین دلیل هر کشاورز‌، در خانه خود اطاق خاصی برای نگهداری کاه و علوفه و حیوان ها در نظر می‌گرفت. در مجموع می‌توان گفت که زندگی کشاورزی‌، یک زندگی خودکفایی بود‌. کشاورز با توجه به شرایط اقتصادی خود‌، لازم می‌دانست که بخش مهمی از زندگی بویژه در زمینه خوراکی‌ها را‌، خود تامین کند‌. تهیه ماست‌، پنیر‌، دوغ و انواع غذاهای محلی که با شیر درست می‌شدند‌، نگهداری مرغ و خروس و مواردی از این قبیل‌، مدیریت شایسته و هنرنمایی بانوان کشاورزان را به رخ می‌کشید که خود نیاز به مبحث جداگانه‌ای دارد‌.

بدین ترتیب بود که از سال‌های آغازین دهه‌ی چهل شمسی کشاورزی سنتی، کم‌کم جای خود را به کشاورزی مکانیزه داد. گرچه این اقدام نتایج خوبی برای کشاورزان داشت ولی مشکل‌های فراوانی هم گریبان‌گیر آنان شد. اوّل اینکه زمین‌های کشاورزی که در دوران حکومتهای قبلی (قاجاریه و پهلوی) در واقع به مالکین بزرگ تعلق داشت و بین آنان رد و بدل می‌شد، کشاورزان با کار بر روی زمین‌ها و پرداخت بهره مالکانه، همه ساله زمین مشخصی را کشت می‌نمودند و به مرور زمان کار بر روی زمین‌ها موروثی تلقی شده و در اختیار آن‌ها قرار داشت.یکی از مواد آیین‌نامه قانون اصلاحات ارضی، در زمان اجرای قانون این بود که به کارمندان دولت زمین کشاورزی تعلق نمی‌گرفت. براساس این آیین‌نامه، در صورتی‌که کارمند رسمی دولت از شغل خود استعفاء می‌داد، کشاورز محسوب شده و می‌توانست بر روی زمین خود کار کند و کشت نماید. از آنجایی‌که کشاورزی شغل پر زحمت و کم درآمدی بود و گاه اتفاق می‌افتاد که به‌خاطر خشک‌سالی‌ها هزینه‌های کشاورزی بسیار بیشتر از درآمد حاصله بود، هیچ‌یک از کارکنان دولت حاضر به استعفاء نمی‌شدند و در نتیجه سهم زمین موروثی خود را که در واقع به مالکین بزرگ تعلق داشت، به دیگر کشاورزان منطقه واگذار تا سند به نام آنان صادر گردد. عده‌ای از روی میل و رغبت و یا توافق در اجرای این اصل از قانون احترام گذاشته و همکاری نمودند .  ولی عده‌‌ای که از اجرای این قانون ناراضی بودند، همچنان انتظار داشتند که صاحب نسق هم بشوند. همین موضوع باعث شد که اختلاف‌‌‌های درون خانواده‌ها و فامیل شکل بگیرد.

با گذشت زمان، موروثی شدن این زمین‌ها پس از صدور اسناد اصلاحات ارضی مزید بر علت شده و عوارض ناخوشایندی را در بین خانواده‌ها به وجود آورد و عده‌‌ای سودجو هم به آن دامن زدند. طولی نکشید که بعضی از زمین‌های کشاورزی به‌علت خشک‌سالی و قرار گرفتن در محدوده شهری و سوء استفاده برخی از افراد منفعت‌طلب( با دامن زدن به اختلاف‌های خانوادگی) عاملی شد تا تعدادی از کشاورزان زمین‌های خود را به قیمت‌های ارزان فروخته و برای پیدا کردن کار راهی شهرها شده و کارهای روز مزدی را انتخاب نمایند. شوربختانه این اتفاق نامیمون در سراسر کشور پیش آمد و حاشیه‌نشینی را به وجود آورد. بی‌دلیل نبود که کارکنان دولت حاضر به استعفاء و ادامه کار کشاورزی نبودند. زیرا دست کم با برخورداری از حقوق مستمر در مقابل زن و فرزند شرمنده نبودند.

در کشاورزی سنتی، کشاورز باید پیش‌بینی بذر کشت آینده و غله مورد نیاز مصرفی خانواده خود را تا برداشت بعدی می‌نمود. در آن زمان مزد بسیاری از خدمات، سالیانه و به صورت دادن غله انجام می‌گرفت مانند : 

1 - میراب که در زمان یک کشت خدمت می‌نمود، موقع برداشت محصول از هر کشاورز سهم معینی گندم یا جو و در صورت برنج کاری شلتوک تعلق می‌گرفت. کار میرآب هم از اهمیت خاصی برخوردار بود. قبل از هرچیز میرآب باید توانایی کامل در احقاق حق کشاورزان و باغ داران را می‌داشت. دیگر اینکه باید به سهمیه آب هر نهر آگاهی کامل داشته تا در صورت اختلاف نظر و مخصوصا در زمان کم آبی بتواند از حق طرفین با عدالت دفاع نماید. نهر‌‌‌های منطقه را خوب بشناسد و از مقدار هر کشت مطلع باشد. مدام بر سر نهرهای محل، سرکشی نموده و جلو درگیری و اختلاف نظر‌ها را بگیرد. موارد پیش بینی نشده‌‌ای هم گاهی وقت‌ها وجود داشته که با مشورت و نظر نهایی کدخدا، موضوع را حل و فصل نموده و همه را قانع نماید. در ازای انجام این وظایف بود که در موقع برداشت محصول، مقدار تعیین شده از جانب هر کشاورز به وی پرداخت می‌شد.

2 - سلمانی محل نتیجه تلاش یک سال اصلاح سر و صورت کشاورز و اصلاح موهای سر فرزندانش را در موقع برداشت محصول دریافت می‌کرد. البته سلمانی محل، علاوه بر اصلاح موهای سر، جارچی و اطلاع‌رسان محل هم محسوب می‌شد و در مواقعی که نیاز بود با دستور کدخدا در محل بلندی قرار می‌گرفت و از کشاورزان برای لایروبی یا جمع شدن در منزل کدخدا به منظور هم‌فکری‌ها یا شنیدن صدای مسئولین، تشکیل و نشست‌های شرکت تعاونی محل، رفتن سرپیری[9] که در آن زمان مرسوم بود و یا موارد دیگر با تعیین زمان و مکان دعوت می‌کرد. بدیهی بود که همه می‌بایستی شرکت نمایند و در صورت عدم حضور، باید دلیل قانع‌کننده‌ای ارائه می‌نمودند.

سلمانی محل هم همیشه باید در خدمت کشاورزان و خصوصاً کدخدای محل می‌بود تا آخرین رویدادها را چه از روش جار زدن و یا از روش اطلاع‌دادن خانه به خانه، به گوش همه کشاورزان می‌رساند.


ملا خداکرم کلانترهرمزی آخرین کدخدای جوی آسیاب

خاطره‌هایی که بنده از این جمع‌شدن‌ها دارم، یکی هنگام اجرای قانون اصلاحات ارضی بود که پس از مشخص‌شدن مراجعه مأمورین اصلاحات ارضی، بنا به فرمان کربلایی خداکرم کلانترهرمزی کدخدای جوی آسیاب‌، سلمانی محل استاد رجب هرمزی به تمام کشاورزان جوی آسیاب اطلاع داد تا در یک بعدازظهر  آفتابی در منزل کدخدا دور هم جمع شوند. در آن زمان، بنده ده سال سن داشتم و حضور میرزا ناصر کلانترهرمزی و میرزا محمدعلی کلانترهرمزی که از اهواز آمدند، شور و شعف خاصی را برای من به همراه داشت. بسیاری از افراد حاضر در آن نشست، امروز در بین ما نیستند. روحشان شاد باد.

دیگر اینکه اطلاع رسانی در مورد سر پیری رفتن مردم جوی آسیاب که این امر کلی تر  و رسم بسیار پسندیده ای در زمان خودش تلقی می شد، توسط سلمانی محل انجام می گرفت.  همینطور انجام خدمات در شادی و غم مردم بود که به حق باید گفت، صمیمانه شرکت داشتند.

 3 - بازیارها - در این میان افرادی بودند که زمین کشاورزی نداشتند و شغل پدرشان هم کشاورز نبود. این قبیل افراد از آغاز سال کشاورزی با دیگر کشاورزان صاحب زمین، برای کشت یک سال قرارداد می‌بستند و همکاری می‌نمودند. در ازای یک سال زحمت خود هم طبق عرف محل، میزان محصولی را تعیین و در موقع برداشت از آن برخوردار می‌شدند. در اصطلاح محلی به این قبیل از کشاورزان، «بازیار[11]» می‌گفتند و تعدادشان هم کم نبود. در بین این افراد کسانی هم بودند که به علت هزینه‌های کشاورزی، زمین خود را فروخته و به عنوان بازیار، کشاورزی می‌کردند. در مجموع، این افراد چون دارای قرارداد معینی بودند، در هنگام برداشت محصول، سهم خود را دریافت می‌نمودند.

4 _-  در مورد استادکار نجاری که نسبت به تهیه خیش و جفت و تعمیر آنها اقدام می‌نمود، سهمی از محصول سال به او تعلق می‌گرفت. در دوران ما استاد محمدحسین سرکهکی در این کار خبره و با مهارت نیازهای کشاورزان را بر طرف می‌نمود. دماغه خیش که در گذشته با چوب شکل داده می‌شد تا زمین را برای کشت بشکافد، در سالهای پایانی کشاورزی سنتی به وسیله دماغه‌‌‌های آهنی درست می‌شد که به آن (سهل) می‌گفتند.

 5 _-  نگهداری بذر کشت آینده هم پس از جداسازی سهم همه مشاغل خدماتی که بطور خلاصه مطرح شد، از اهمیت فراوانی برخوردار بود. چرا که کشت سال بعد به این امر مهم بستگی داشت. 

همان گونه که پیش از این مطرح گردید و شیوه تقسیم محصول یک کشاورز را مورد بازنگری قرار دادیم، کشاورز پس از تقسیم سهام تمام نیروهای دخیل در کشت سال و هنگامی که باید شادمانه به حاصل دست رنج خود بیاندیشد، گاه او را در غم و اندوه فرو می‌برد که چگونه معیشت یک سال دیگر خانواده خودرا تامین کند.

برای نگهداری محصول به دست آمده پس از جداسازی سهم همه گروه‌های خدماتی که مطرح شد، روش‌های گوناگونی به کار می‌بردند. اگر محصول کم بود، در اطاق‌ها و در «توپو»[12] نگهداری می‌کردند. امّا اگر میزان محصول زیاد بود، از «کراخه»[13] و در حیاط استفاده می‌شد. در اوایل پاییز و موقع کشت، گندم یا جو را از کراخه خارج کرده و برای بذر یا آرد نمودن استفاده می‌نمودند. این کار با سختی‌هایی همراه بود؛ چرا که پس از خارج نمودن محصول از کراخه، می‌بایستی جداسازی گندم یا جو از کاه صورت می‌گرفت و این کار نیاز به مهارت داشت و با مشقت عملی می‌شد.

همه عواملی که ذکر شد در کشاورزی سنتی سلسله وار بهم پیوسته و کشاورز نمی توانست هیچ یک از آن عوامل را کم کند تا شاید بتواند خوشحال از پایان یک سال کشت، با افراد خانواده و رفع مشکل‌‌‌های آنان مواجه شود. در مجموع، این روش‌ها تا پایان دوران ارباب‌ و رعیتی اجراء می‌گردید. گرچه در شهرستان رامهرمز به دلیل شناختی که مردم نسبت به همدیگر پیدا کرده بودند، قدری ملایم‌تر عمل می‌شد. ولی عوامل طبیعی از جمله خشک‌سالی‌ها باعث شده بود تا بسیاری از کشاورزان توان ادامه کار را از دست بدهند. از آغاز دوران پهلوی که ادارات دولتی شکل تازه‌ای گرفتند و به مرور زمان هم گسترش یافتند، در مرحله اوّل فقط عده خاصی می‌توانستند استخدام شوند که به آنها خواص می‌گفتند.

با گذشت زمان و اجازه یافتن فرزندان کشاورزان در امر تحصیل و کسب علم و دانش در مدارس، عده‌ای با وجود مخالفت مالکین بزرگ، همچنین روشن‌شدن افکار عمومی جامعه، کسب علم‌ودانش از حالت مکتبی به شیوه تحصیل در مدارس دولتی باب شد. پس از آن بود که فرزندان این قشر زحمتکش با فاصله گرفتن از کار طاقت‌فرسای کشاورزی، آن هم به شیوه سنتی، وارد دستگاه‌های دولتی شده تا جبران مرارت‌های گذشته را بنمایند. سایر کشاورزانی که به منظور تأمین و پشتیبانی این قبیل از عزیزان و فرزندانشان، همچنان به کار مشقت‌بار کشاورزی ادامه داده بودند در زمان اجرای قانون اصلاحات ارضی، صاحب نسق و زمین شدند.

در خاندان کلانتر هم به همین شیوه عمل کردند و خدمت به مردم را با خدمت در ادارات دولتی مخصوصاً در امر تدریس در آموزش و پرورش در پیش گرفتند. بدین‌شکل باعث آگاهی جوانان از جمله فرزندان کشاورزان شدند و نام نیک از خود بر جای گذاشتند.

 به هر حال کشاورزان از نظر اقتصادی با دوران سختی دست و پنجه نرم نمودند. عده‌ای قبل از اجرای قانون اصلاحات ارضی، بخشی از زمین و یا باغ خود را به نزدیکان و در صورتی‌که خریدار نداشت به مالکین بزرگ با قیمت‌های پایین‌تر فروخته تا بتوانند به زندگی ادامه بدهند. خشکسالی‌ها هم مزید بر علت شد و کشاورزان را بیشتر به این امر ترغیب می‌نمود.

به مرور زمان و با هزینه‌هایی که پس از آن، با استفاده از وام‌های بانک توسعه کشاورزی به‌منظور خرید ابزار مکانیزه کشاورزی از قبیل تراکتور و کمباین و پرداخت اقساط آنها و همچنین پرداخت اقساط نسق کشاورزی، مشکلی بر مشکل‌های کشاورزان افزوده شد.

  

 

تراکتور و کمباین ابزار کشاورزی مکانیزه

علوفه حاصل از درو با کمباین

از جانب دیگر تعدادی از مالکین بزرگ که روستاهای تحت مالکیت خود را به موجب اجرای قانون اصلاحات ارضی فروخته و وجه آن را از بانک توسعه کشاورزی دریافت داشتند، نسبت به خریداری و راه‌اندازی کارخانه‌های موردنیاز مردم رامهرمز اقدام نمودند.

بخشی از تغییرهای ایجاد شده با روش های نوین کشاورزی  ( ماشینی )

همان‌طور که اشاره شد قبلاً کشاورزان زمین‌های خود را در هر سال به دو قسمت تقسیم می‌کردند و یک قسمت آنرا کشت می نمودند تا هم توان کشت آنها را داشته باشند و هم محصول بیشتری را به‌دست آورند. زیرا در آن زمان از کودهای شیمیایی استفاده نمی‌کردند. البته بدین شکل از محصولی مرغوب‌تر و سالم‌تر برخوردار می‌شدند. بخش دیگر زمین‌ها که کشت نمی‌شد، انرژی لازم را برای کشت بعدی به دست می‌آورد که به این عمل «آیش» می‌گفتند.  با ماشینی شدن کشاورزی و استفاده از کودهای شیمیایی، گرچه هزینه‌بر است ولی کشاورز همه ساله تمام زمین‌های خود را کشت نموده تا در صورت مساعد بودن عوامل جوی، بتواند هزینه‌های کشت را جبران و پوشش دهد.

دیگر اینکه لایروبی نهرها هم از حالت دستی و سنتی خارج شده و به وسیله بیل‌های مکانیکی صورت می‌گیرد که آن هم هزینه‌های خاص خودش را دارد تا اگر همه عوامل با کشاورز یار باشد، خواهد توانست همه‌ی هزینه‌های کشاورزی را پرداخت نماید.

 

[1] بنه‌گردلو ناحیه‌ای از بخش جوی آسیاب بود که بین دو آسیاب ملابندر کلانتر و آسیاب ملادرویش کلانتر واقع شده بود و به دلیل واقع شدن در بین دو دَلوار (مسیل) این دو آسیاب و دایره‌ای شکل‌بودن آن، بنه‌گردلو نامیده می‌شد.

[2] کربلایی سلمان کلانتر فرزند خواجه اکبر کلانتر بوده است.

[3] پنجاه کیلوگرم

[4] پیش‌کاشت

[5] پس‌کاشت

[6] خردکردن خرمن‌ها با حیوان

[7] کشاورزان با مکنت مالی کمتر از الاغ استفاده می‌کردند.

[8] این کار با استفاده از طناب‌های مشبک که به آن شباک می‌گفتند، صورت می‌گرفت.

[9] امام‌زاده محل

[10]نقل از زنده یاد میرزا محمدعلی کلانترهرمزی این زمین برای قبرستان بزرگ رامهرمز وقف شده و تا سال 1350 خورشیدی مورد استفاده مردم شهرستان رامهرمز بود.

[11] برزگر

[12] توپو، نوعی محفظه یا انبار خانگی بود که با گِل ساخته می‌شد و گندم و جو را در آن نگهداری می‌کردند.

[13] کراخه به صورت استوانه و با بوریا در حیاط جاگیر می‌شد، در کف آن کاه ریخته و دور آنرا کاه‌گل گرفته و پس از ریختن گندم یا جو، روی آن را با کاه و بوریا پوشانده و سپس کاه‌گل می‌نمودند.

 

 

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

جوسیو

جوی آسیاب

رامهرمز

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طبقه‌بندی موضوعی (فهرست)