بخش پنجم : عوامل نابودی باغ های قدیم رامهرمز
نمای هوایی رامهرمز در دهه سی خورشیدی
پاره ای از عوامل نابودی باغ های قدیم رامهرمز
گرچه عنوان نمودن باغداری سنتی با زیباییهای آن خوشایند است، ولی امکان دارد یادآوری سختیها و هزینههای سنگین آن در گذشته نیز عزیزانی را که گریبانگیر آن بوده اند آزرده خاطر کند. اما چارهای نیست و برای نتیجه گیری در پایان هر موضوع، لازم است که نکات زیبا و نا زیبا را با هم مرور کنیم تا نتیجه بهتری گرفته و به راهکاری برای رسیدن به هدف و مقصودمان که فراهم نمودن شرایطی بهتر از گذشته است، دست یابیم. در این زمینه به راهنمایی و اظهار نظر کارشناسان و اساتید هر موضوع نیاز داریم تا مردم عزیز رامهرمز را از تجربههای خود بهره مند سازند.
امروزه بحثهای زیادی در زمینه از بین رفتن باغهای قدیم رامهرمز و جایگزین نشدن آنها در رسانهها مطرح است. بنظر بنده برای رفع این مشکل، ما باید بیشتر به دنبال راهکار و راهنمایی در جهت ایجاد باغهای جدید با شیوههای نوین باشیم و مطرح نمودن باغداری سنتی بیشتر برای شناخت و بهره گیری از تجربه باغداران قدیم، اهمیت دارد. چند عامل مهم در از بین رفتن باغهای رامهرمز نقش داشته است که میتوان به آنها اشاره کرد.
1 _ اولین عامل خشکسالیها بود که چون رامهرمز در منطقه نیمه خشک قرار دارد، امری طبیعی بنظر میرسد. برای رفع این مشکل، بر اساس پیش بینی، طراحی و تلاش کارشناسان و مجریان سازمان آب و برق خوزستان سد جره احداث و به بهره برداری رسید. با ادامه کار و کانال کشی در نقاط مختلف رامهرمز از جمله جوی آسیاب، امید کشت درختان و شکل گیری باغهای جدید و شکوفایی بیشتر آنها میرود.
افراد هم سن بنده به خاطر دارند که در اواخر دهه سی شمسی و همچنین در دهه چهل، مردم رامهرمز در اثر خشکسالیها در تابستان از آب آشامیدنی هم محروم بودند. آن مقدار آب کمی هم که از کوههای شمالی (دنا) در تابستان جاری میشد به دلیل عبور از کوههای گچی و بعلت املاح زیاد قابل آشامیدن نبود. در آن شرایط شهرداری رامهرمز اقدام به رساندن آب آشامیدنی از رودخانه کارون (منطقه حسن آباد شوشتر) با تانکرهای آب و توزیع بین نقاط مختلف شهرستان رامهرمز، آنهم به مقدار معین مثلا خانوادهای بیست لیتر در روز، مقطعی مشکل آب آشامیدنی مردم را حل میکردند. حتی مردم یخ را هم از کارخانههای اهواز آورده و به فروش میرساندند. در زیر به دو نمونه از رونوشت نامه های پدرم به مسئولین وقت در زمینه خشکسالی ها و خشک شدن درختان و از بین رفتن کشاورزی می توان اشاره نمود که توان پرداخت اقساط کشاورزی را هم نداشتند.
متن رونوشت نامه :
31 / 4 / 46
فرماندار محترم شهرستان رامهرمز
محترما باستحضار میرساند اینجانب فرج الله کلانترهرمزی متصدی دو باغ هستم که تعلق دارد به ناصر کلانتر و محمدعلی کلانتر هر دو از طریق بی آبی خوشکیده و احتیاج به یکنفر مامور دارد که آنها را از نزدیک مشاهده نمایند و در ضمن با این سال خشک و کم آبی قراء های برنجکاری نموده اند و این کمی آب که میآید روی تخم شلتوک میباشد. استدعا دارم امر مقرر فرمایند نسبت به باغ بنده و سایر باغات دیگران رسیدگی فرمایند.
توضیح اینکه سابقه خشکیدن شلتوک های سال قبل پرونده دارند در فرمانداری که خشک شده اند.
با کمال احترام فرج الله کلانترهرمزی ( امضاء )
31 / 4 / 46
متن رونوشت نامه :
8 / 2 / 43
ریاست معظم بانک کشاورزی رامهرمز
محترما عطف باخطاریه شماره 1046/227 - 2/5 / 43 بعرض میرساند
خاطر عالی مستحضر است خشکسالی چند ساله اخیر نه تنها بنده یک عده زیادی از کشاورزان را از هستی ساقط کرده و بنده هم مانند سایر زارعین دوچار زیان و ضرر شده ام و اکنون قادر به پرداخت بدهی به بانک نیستم ولی حاضرم و تعهد میکنم که آنچه محصول آبی بنده باشد درست و یکجا تحویل بدهم و بانک کشاورزی بموجب این نامه اختیار دارد که حتی در جمع آوری محصول بنده نظارت و بپای بدهی بردارد و برای کشت آینده هم خدا بزرگ است. درهر صورت با کمال میل در مردادماه 1343 همه محصول خودرا به بانک تقدیم خواهم کرد. فرج الله کلانترهرمزی ( امضاء )
در چنین شرایطی طبیعی بود که بسیاری از درختان به علت بیآبی و یا آب با املاح زیاد خشک شوند و از بین بروند. بویژه درختانی مانند زردآلو که مقاومت کمتری در مقابل کم آبی دارند. اما درختان انار که مقاوم تر هستند، دوام بیشتری دارند ولی کم آبی کیفیت محصول را پایین آورده که به آن (انار کروه) میگویند.
2 _- عامل دوم و موثر در نابودی باغهای قدیم جوی آسیاب و بطور کلی رامهرمز، توسعه شهری و فراهم شدن امکانهای بیشتر برای شهروندان بود که این امر هم ضروری بنظر میرسید. چرا که بسیاری از مردم رامهرمز به علت نداشتن رفاه و امکان تحصیل فرزندان یا اشتغال و در مجموع برای زندگی بهتر، شهر و دیار خودرا ترک کرده و به شهرهای بزرگتر مهاجرت نمودند.
زندگی در شهر
زندگی در روستا
از جانب دیگر رامهرمز به باغشهر مشهور بود و ایجاد هر اقدام رفاهی مانند احداث دبستان، دبیرستان، دانشگاه، بیمارستان و مراکز درمانی و همچنین ساختمانهای اداری، پارک های تفریحی، مجتمع های فرهنگی و مسکونی و ... باید نزدیک محل سکونت مردم و در دسترس آنان ساخته میشد. بدین ترتیب علاوه بر منازل مسکونی که بر اساس طرحهای شهرسازی توسط مردم در باغهای خود میساختند، ارگانهای دولتی هم ساختمانهای خودرا در خیابانهای تازه احداث شده بنا میگذاشتند که این امر سبب کم شدن باغها و شکل گیری طرحهای جدید شد. این طرح یعنی فراهم نمودن امکانات رفاهی مردم در نزدیکترین مکان ممکن در تمام دنیا کاربرد دارد و با در نظر گرفتن صرفه جویی در حمل و نقل به نفع مردم است که ما در ایران، آنرا شهرک سازی مینامیم.
این شرایط در جوی آسیاب باعث تغییر و تحولی شد. چرا که مردم جوی آسیاب تا دهه سی شمسی و اوایل دهه چهل از نعمت آب، برق، جاده و بخش دیگری از مزایای رفاهی بیبهره بودند. تنها دبستان جوی آسیاب (دبستان هرمزان) استیجاری بود و هر دو یا سه سال مکان آن تغییر میکرد. تنها دلخوشی مردم، طبیعت زیبا با کوچه باغهای مفرح جوی آسیاب بود که خاطرههای آن بر جای مانده است. ولی در آغاز برخورداری از آب لوله کشی با نصب یک شیر فشاری در نزدیک آسیاب ملا بندر، همه ناچار بودیم به آنجا مراجعه نموده و آب آشامیدنی را به خانه هایمان منتقل کنیم. در مرحله بعد با پیگیریهای مردم، شیر فشاری دیگری در میدانی نزدیک آسیاب ملا درویش نصب و تا زمانی که با هزینه مردم به خانههای عدهای آبرسانی نمودند، همین وضع ادامه داشت.
برای برق رسانی هم تا زمانی که سازمان آب و برق خوزستان مسئولیت برق رسانی مردم رامهرمز را برعهده بگیرد، مردم جوی آسیاب با تهیه پایههای چوبی برق که از باغهای خود تهیه کردند و همچنین قبول هزینه سیم کشی، موفق شدند برای ساعاتی از شبانه روز از نعمت برق برخوردارگردند. پس از برخورداری از آب لوله کشی و برق و کوپال ریزی کوچه باغها و شکل گیری خیابانهای جدید، خانهها هم در کنار خیابانها و با طرحهای جدید ساخته شد که باعث ایجاد اشتغال در زمینه ساخت و سازها گردید. ولی این ساخت و سازها کم کم جای باغهای قدیم را اشغال کرده و تعدادی خانه باغ شکل گرفت.
پس از خشکسالیهای دهه ی چهل شمسی و توسعه شهری رامهرمز، خیابان آزادی که تقریبا حالت بن بستی پیدا کرده بود با نظر کارشناسان شهرسازی رامهرمز و تایید دفتر فنی استانداری خوزستان طرح ادامه خیابان آزادی تا دامنه کوه مورد توجه قرار گرفت. طبیعی است که باغ هایی که در اثر خشکسالی ها، از بین رفته بودند بهترین گزینه برای این اقدام بود. در نتیجه از میدان شهید ادهم فعلی که باغهای جوی آسیاب شروع میشد، ادامه خیابان را در خود جای داده بودند.
گرچه با توجه به آنچه در جامعه پیش آمد، این خیابان به دامنه کوه نرسید ولی با تلاش مردم و شهرداری امکانهای جدیدی برای مردم رامهرمز فراهم گردید. برای نمونه به چند مورد اشاره میکنیم. راه اندازی یک کارخانه آردی توسط حاج شکرالله ثابتی بود که جایگزین آسیابهای آردی گردید. دبیرستان دکتر هشترودی هم در این مسیر قرار گرفت. بهشت آباد رامهرمز که در انتهای این خیابان قرار دارد، با تلاش و پیگیریهای آقای حسین ایدنی شهردار وقت رامهرمز نیز در کنار این خیابان بنا گذاشته شد.
در همین راستا و در نهان و آشکار کارهای نیکوکارانه و مورد نیاز مردم جوی آسیاب و شهر رامهرمز انجام شد که بانیان آنها کمتر اظهار داشته اند. اما بر اساس آموزههای ملی و مذهبی ما، کارهای نیک و مفید برای جامعه را باید مطرح کرد تا ضمن تجلیل از بانیان، مشوقی برای ادامه این صفت پسندیده در بین مردم گردد. مورد نیکوکاری که با اجازه خانواده زنده یاد مشهدی نادر کلانترهرمزی میخواهم مطرح کنم ساخت مسجد علی ابن ابیطالب(ع) جوی آسیاب است که در کنار خیابان آزادی و نرسیده به بهشت آباد رامهرمز قرار دارد. این مسجد که در زمینهای موروثی مرحوم مشهدی نادر کلانترهرمزی (باغ چهار خیابون سابق) بنا شده است، با تلاش و همت فرزندانش در بهترین مکان ممکن و به منظور بهره برداری عموم مردم رامهرمز ساخته شده است. مسجد علی ابن ابیطالب و هشت باب مغازه آن که به مرور زمان ساخته شده اند، از طرف ورثه در اختیار اداره اوقاف رامهرمز قرار گرفتند.
در مقابل این مسجد و در ملک موروثی مشهدی نادر کلانترهرمزی، پس از شهادت آقای رضا کلانترهرمزی دبیر متعهد و ایثارگر رامهرمز دبستانی با نام شهید رضا کلانترهرمزی بنا و محل تحصیل علم و دانش فرزندان رامهرمز گردیده است. همچنین این خانواده محترم در تجهیز مسجد امام حسن (ع) همکاری نموده و کتابخانه شهید رضا کلانترهرمزی را ساماندهی کردند.
مشابه همین طرح توسعه از میدان مرکزی شهر ( میدان آزادی ) از سه جهت دیگر یعنی شرق، غرب و جنوب رامهرمز مشمول طرح گردید و در آغاز نزدیک ترین باغ های قدیم شهر را با تغییر کاربری روبرو ساخت. از جانب شرق، خیابان ولی عصر شرقی از مسجد حاج احمد کلانتر به سمت رودخانه علا توسعه پیدا کرد و باغ های مرکز شهر، بنه آخوند و بنه ملااحمد در مسیر این توسعه قرار گرفتند. در این خیابان درمانگاه و بیمارستان ساخته شد و دومین دفتر مسافربری رامهرمز به نام صداقت ( آریا ) با شراکت زنده یاد حاج عبدالکریم امیری و زنده یاد میرزا حبیب الله کلانترهرمزی راه اندازی گردید. همزمان مالکان باغ ها و ورثه آنان به ساخت منازل مسکونی بر اساس طرح شهرسازی مبادرت ورزیدند.
خیابان ولیعصر رامهرمز سال 1355
درختهای سمت راست مرکز بهداشت رامهرمز و زمین سمت چپ محل کنونی مسجد جامع و حوزه علمیه است.
( نوجوان در عکس علی بیگدلی است )
ارسالی حسین نوبری
@ramhormoziha
در توسعه خیابان ولی عصر غربی، اداره های دولتی، مغازه ها و منازل مسکونی شکل گرفتند. در نهایت در این خیابان استودیوم ورزشی جهان پهلوان تختی مورد بهره برداری و پذیرای ورزشکاران رامهرمزی گردید که همه از فضای باغ ها بهره گرفتند.
استودیوم ورزشی جهان پهلوان تختی رامهرمز
از جنوب میدان آزادی به سمت ورودی جدید رامهرمز واقع در باغ های سمیع و هادی، پایانه مسافربری جنوب رامهرمز، پارک شقایق، بیمارستان مادر و چند اداره دولتی جایگزین باغ های قدیم شهر شدند که همه مورد نیاز مردم رامهرمز بوده و هستند. البته پیش از این نیز تنها سینمای رامهرمز در این مسیر قرار گرفته بود که پارک شقایق جایگزین آن گردید.
پایانه مسافربری جنوب رامهرمز
3_ سومین عامل که کمتر به آن پرداخته شده است، آثار ناخوشایند و زیانبار جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران بوده است که در مورد آن کتابها از جانفشانی و ایثار مردم سلحشور این مرز و بوم نگارش شده و هنوز ادامه دارد. اما اثر این جنگ نا برابر بر روی شهرستانی مانند رامهرمز، کمتر مطرح شده و بنظر اینجانب نیاز به بازنگری و بیان واقعیت هایی است که بر این مردم خونگرم، ایثارگر و مهمان نواز گذشته است.
جنگ نا برابری که در آخرین روز شهریور ماه سال 1359 توسط رژیم بعث عراق آغاز شد و هموطنان ما را به خاک و خون کشاند، بیش از همه شهرهای استان زرخیز خوزستان را آماج حملههای خود قرار داد. شهرهای مرزی هم مورد حمله زمینی قرار گرفتند. با عنایت به اعلام تخلیه شهرهای خرمشهر و آبادان ، مردان و زنان رزمنده برای دفاع و مقابله با نیروهای نظامی تا دندان مسلح عراق در شهر ماندند. ولی خانوادهها را به پشت جبهه از جمله شهرستان رامهرمز انتقال دادند.
در مورد ایثارگری و جانفشانی مردم و جوانان این دیار، ارگانهای دولتی که دست اندرکار این امر مهم بودند اطلاع رسانی نموده ولی در زمینه نقش جنگ در از بین رفتن باغهای این شهرستان که بخش عمدهای از زندگی مردم را تشکیل میدهد، سخنی به میان نیامده است. مردم صبور و مهمان نواز رامهرمز که در مدت جنگ تحمیلی، دفاع جانانه در جبهههای جنگ داشتند و شهدایی را نیز تقدیم نمودند، در شهر و روستاها هم پذیرای هموطنانی از شهرهای نزدیک و همسایه بودند که در اثر این جنگ خانمان سوز، خانه و کاشانه خودرا از دست داده و برای دفاع، ناچار به انتقال خانوادههای خود شده و راهی خط مقدم جبهه گردیدند.
در چنین شرایطی بود که مردم رامهرمز با تمام وجود احساس وظیفه نموده و عمل کردند. در آن مقطع زمانی، رامهرمزیهای خونگرم در نقاط مختلف ( از جمله جوی آسیاب ) بخش مهمی از زندگی خودرا در اختیار این بزرگواران که با عنوان مردم جنگ زده یاد میشد، قرار داده و پذیرای محبت آمیز آنان شدند. این مهمانان عزیز که از همه چیز خود گذشته بودند سزاوار هر نوع خدمتی بوده که مردم رامهرمز نیز همراه و همدل با این عزیزان، آنان را از خانواده بزرگ رامهرمز دانستند.
با این زمینه و برای پرداختن به اصل موضوع ( دلایل نابودی باغهای رامهرمز ) لازم است شرایط مردم رامهرمز را در زمان جنگ یادآور شویم. مردم رامهرمز بیشتر بومی و در آن زمان از بسیاری از مزایای امروزی بیبهره بودند. یکی از این مزایا نعمت گاز است که در حال حاضر بیشتر خانههای شهری و روستایی از آن بهره مند هستند. ( در آن زمان تعدادی از مردم با تهیه سیلندر گاز مشکل خود را مقطعی حل میکردند که به دست آوردن آنهم کار سادهای نبود ).
در آن دوران مردم از هیزم و شاخههای خشکیده درختان، پس از هرس کردن برای سوخت و گرمابخشی منازل خود استفاده مینمودند. اما با آغاز جنگ تحمیلی توسط خون آشامان رژیم بعثی عراق که از هیچ جنایتی دریغ نکردند، مردم شهرهای مرزی که بیشتر در تیررس موشک ها، خمپارهها و بمبارانهای هوایی قرار گرفتند، تنها راه برای نجات خانوادههای خود انتقال دادن آنان به شهرهای امن تر خصوصاً شهرهای نزدیک مانند رامهرمز بود.
رامهرمز گنجایش آن همه جمعیت را نداشت. ولی مردم شریف رامهرمز به هر ترتیبی که بود، همراهی و میزبان آنان شدند. عدهای از این مهمانان، رامهرمزیهای مقیم در شهرهای خرمشهر و آبادان بودند که با برنامه ریزی شهر و دیار خودرا برای سکونت انتخاب کردند. ولی با طولانی شدن جنگ، روز به روز وضعیت مردم شهرهای درگیر در جنگ بدتر شده و تعداد خانوادههای مهاجر بیشتر گردید. چرا که جنگی که همه فکر میکردند در مدت یک هفته به پایان میرسد، ادامه یافت.
رژیم بعثی عراق شهرهای بیشتری از ایران و بویژه خوزستان مقاوم را که قصد اشغال آنرا داشتند به وسیله موشک باران و بمبارانهای وحشیانه و نفوذ در خاک خوزستان و رسیدن تا ده کیلومتری اهواز (پادگان حمید) ادامه داده و سبب وحشت خانوادههای بیشتری را گردیدند که در اثر پایداری و همیاری جوانان، بخشی از این ترس و وحشت کاهش یافت. در نتیجه اهواز هم نا امن شد و عدهای از اهوازیها ترجیح دادند برای مدتی کوتاه که شده، سکونت در رامهرمز را انتخاب کنند.
در نهایت رامهرمز پذیرای تعداد بیشماری از هم استانیها گردید، در حالی که گنجایش آن جمعیت را نداشت. اطاقهای خانههای مردم پر شده، در حیاطهای خانههای بزرگ و در باغها عزیزان تازه وارد چادر زده و اقامت نمودند. ارگانهای دولتی هم که از جوانان رامهرمز تشکیل شده بودند در دامنه کوه چادر زده و پیش بینی شرایط بدتر را نیز کردند. اما موضوع مهم تامین ارزاق و با توجه به نزدیک شدن به زمستان تهیه وسایل گرمایشی و سوخت جهت پخت و پز مردم و بویژه این بزرگواران بود. طبیعی است که به علت فراهم نبودن امکانات، استفاده از درختان امری اجتناب نا پذیر شد. گرچه جدا شدن هر شاخه سبز درخت برای باغدار به منزله قطع عضوی از بدن اوست، اما در آن شرایط که جوانان این مرز و بوم جان خودرا فدای امنیت مردم مینمودند از بین رفتن شاخهها و درختان باغها نمی توانست مانعی برای خدمت به همنوعان خود باشد. در نتیجه باغداران رامهرمز از جمله جوی آسیاب در خدمت به این عزیزان همت گمارده و علاوه بر باغها زندگی خودرا در اختیار آنان قرار داده تا بدین شکل دین خودرا به انجام رسانده باشند. با این امید که پس از پایان جنگ، باز هم در ساختن جامعه و با رویش و پرورش درختان تازه آن طراوت را به شهر خود باز گردانند.
بیرحمی بعثیان تا آنجا بود که به محض اطلاع از حضور خانوادهها در رامهرمز، با موشک و بمباران هوایی مردم را آشفته خاطر کردند. در آن بمبارانها بیشتر باغها مانند باغ پری در شهر و مجتمع آموزشی بین مرکز شهر و جوی آسیاب هم هدف قرار گرفتند. در جوی آسیاب باغ چهار خیابون (باغ ملا بندر کلانترهرمزی) در نزدیکی مسجد علی ابن ابیطالب (ع) هدف بمباران بعثیان قرار گرفت و دوتن از همشهریان عزیز ما به نام های آقای خلیل رحمانی و فرزندش آقای مجید رحمانی به شهادت رسیدند.
در مجموع امنیت در ابعاد مختلف خودش از بین رفت. جوانان رامهرمز با تشکیل گروه هایی به منظور خدمت رسانی به مهمانان جنگ زده، تمام تلاش خودرا بکار بردند تا اندکی از اندوه مردم کاسته شود ولی کمبود ارزاق، کار را به سهمیه بندی و گرفتن کالابرگ کشاند. مردم رامهرمز هم سعی کردند تا میزبانان خوبی برای مهمانان خود باشند. عدهای که شرایط مالی بهتری داشتند، پخت غذاهای خودرا افزایش داده و برای مهمانان عزیزی که در دسترس آنان بودند، غذا میفرستادند.
این جنگ با وجود چهره زشت و خونبار خودش، دلهای مردم را به هم نزدیک تر کرد تا فرزندان آنان بتوانند در مقابل ددمنشیهای بعثی مقاومت کنند. در نهایت بسیاری از این دلاور مردان جانانه دفاع کردند و تا شهادت از پای ننشستند. با عنایت به اینکه جنگ ادامه پیدا کرد، آن شرایط سخت برای خانوادهها غیر تحمل شد. مردم به این نتیجه رسیدند که باید در زندگی خود تغییر ایجاد کنند. بنا بر این عدهای مهاجرت به شهرهایی مانند شیراز، اصفهان، شاهین شهر و کرج را اختیار کردند. عدهای هم در رامهرمز ماندند و به عنوان شهروند رامهرمزی به کار و فعالیت پرداختند.
4 _ در آن زمان عامل دیگری در روند نابودی باغها اثر داشت. برای اینکه حضور این عزیزان و سکونت در رامهرمز باعث ساخت و سازهای بیشتر گردید. در این زمینه اداره های دولتی هم سعی در همراهی با آنان را داشتند و گاهی اوقات در شرایط خاص و کم تجربگی مسئولین، علاوه بر زمینهای باغ ها، تپهها را نیز در اختیار مهمانان جدید گذاشتند و مجوزهای لازم برای ساخت و سازها را صادر نمودند.
تپه تل برمی پیش از جنگ
تپه تل برمی پس از جنگ
در این میان پر کردن و ساخت دلوارهای آسیابها در جوی آسیاب و تپه تاریخی تُل بُرمی در کیمه را میتوان نام برد که دوستداران میراث فرهنگی را آزرده خاطر نمود و بخشی از تاریخ کهن رامهرمز در زیر ساخت و سازهای جدید دفن گردید. در این زمینه تلاشهای زیادی انجام گرفته و مطالب فراوانی مطرح شد که تا کنون به نتیجه دلخواه نرسیدند. تل برمی اثری از آثار به جا مانده از دوران عیلامی است که در سال 1347 در آثار ملی ایران ثبت گردیده است.
5 - طبیعی است که مشاغل شهروندان جدید غیر از کشاورزی و باغداری که از شغلهای اصلی بومیان رامهرمز بوده است را شامل شده و حرفههای تازهای در رامهرمز شکل گرفت. در این خصوص بیشتر مشاغل شهری مورد توجه قرار گرفته که لازمه زندگی آن روز جامعه بود. در این شرایط بود که باغداری در ردههای بعدی شغلی قرار گرفت و آن رونق سابق را از دست داد. جوانانی هم که در باغها و مزارع تلاش میکردند، وارد اداره های دولتی شدند تا بتوانند نیازهای مردم خصوصا ارزاق را که با کالا برگ سهمیه بندی شده بود، تهیه و در اختیار آنان قرار دهند. در مجموع همه در آن زمان در این فکر و اندیشه بودند که چگونه از آن روزهای سخت عبور کنند و سرمایه مردم که سلامتی و امنیت آنان بود از اهمیت خاصی برخوردار و باغها در اولویتهای بعدی قرار داشتند.
6 - نقش دیگری که جنگ در از بین بردن باغها داشت ورود مواد شیمیایی و ظروف پلاستیکی یکبار مصرف بویژه آب معدنیها در زندگی مردم بود. به علت کمبود نیروهای خدماتی شهر و عدم رسیدگی کامل، زبالهها در معابر و نهرها رها شده و ضرر زیادی به رشد درختان و مزارع زده که به دلیل لایروبی نا مرتب نهرها، ان مقدار از این مواد مضر که وارد باغها شده چهره باغها را تغییر و آثار نامطلوب زیست محیطی خودرا بر جای گذاشتند.
7 - اما علت دیگری که سبب از بین رفتن باغهای قدیمی رامهرمز بطور کلی و بویژه جوی آسیاب گردید، ورثهای شدن باغها بوده است. باغی که در گذشته متعلق به یک خانواده بود، پس از گذشت دو یا سه نسل به چندین خانواده به عنوان ارث تعلق گرفته است. این بدین معنی است که اگر باغی یک هکتار و یا کمتر از آن ( باغچه ها با هزارمترمربع و کمتر ) وسعت داشت و خانوادهای آنرا اداره و امرار معاش مینمودند پس از گذشت زمان، باغی متعلق به بیست نفر شده است. پیش از این اشاره گردید که تعداد فرزندان در اداره باغ و زندگی کشاورزی بسیار اهمیت داشت و هر فرزند کشاورز و یا باغدار نیروی کار مفید محسوب میشد و به همین دلیل رشد جمعیت بیشتر بود.
بنابراین اگر چنین باغی بین بیست نفر یا خانواده تقسیم شود به هر خانواده پانصد متر به ارث میرسد. چنانچه کوچه باغی هم بین این باغهای کوچک برای عبور ومرور و آبیاری از آن جدا شود، متراژی حدود چهارصد متر باقی میماند.که فقط میتواند کاربرد خانه باغ داشته باشد و آنهم هزینه بالایی دارد که هر باغدار و یا کشاورز قادر به انجام آن نیست. در نتیجه عدهای از ورثه ناچار به فروش سهم خود شده تا خریدار بتواند خانه باغ وسیع تری بنا نهد _ بویژه برای باغ های کوچک و باغچه ها - در این بین تعدادی هم سهم خودرا به مهاجرین فروختند. به دنبال این اتفاق چهره شهر و روستاها تغییر کرده و خانه باغها و خانهها جایگزین باغهای قدیمی شده است.
8 - نتیجه این تغییرها، آثار اجتماعی فراوانی در پی داشت. از جمله رامهرمزیها که بیشتر مردمی باغدار و کشاورز بودند با ورود مهمانان جدید و لزوم اسکان آنان در رامهرمز، بر فرهنگ مردم هم تا اندازهای تاثیر پذیری داشت. چرا که بیشتر افرادی که در اثر جنگ تحمیلی ناچار به مهاجرت شدند، در شهر قبلی در مشاغل فنی و حرفهای مشغول بوده و با شغل باغداری و کشاورزی آنهم به صورت سنتی آشنا نبوده و کم کم تاثیر خودرا بر باغداران گذاشتند. بگونهای که با بکارگیری باغداران جوان، شغلهای جدیدی را در رامهرمز شکل دادند و این باغداران با در نظر گرفتن صرفه اقتصادی مشاغل جدید، کم کم باغداری را کنار گذاشتند. بدین شکل بود که از اهمیت باغها کاسته شد.
9 - در زمان جنگ، تشکل های مدافع حقوق باغداران و کشاورزان هم فعال نبودند تا زمانی که خسارت هایی ناشی از حوادث طبیعی و جنگ و... بر این قشر نا برخوردار وارد میشود، جبران نموده و از نابودی آنان جلوگیری کنند.
10 - هزینه های گزاف باغداری ، زحمت زیاد و درآمد اندک آن سبب گرایش نسل جوان به مشاغل با درآمد های بیشتر شده و به کارهای دیگر روی آوردند . در این زمینه بخشی از موارد در دل مطالب مطرح شده آمده است، ولی بسیاری دیگر پنهان مانده و نیاز به بررسی های دقیق تر دارد. باغدار زحمتکشی که روزان و شبان زندگی خودرا با این امید که فردایی بهتر را برای خانواده و جامعه خود فراهم کند، در رنج و درد سپری نموده و حاصل تلاش او دستخوش عوامل طبیعی و انسانی می گردد.
11 - موردی که جنبه تاریخی و در گذشته ریشه دارد این است که در دوران قاجاریه شاهزادگان، مناطق کشور را بین خود تقسیم نموده و برای اینکه فارغ از دیدن رنج و سختی مردم باشند زمینهای کشور را به مالکان بزرگ فروخته و خود به عیش و عشرت پرداختند. این مناطق که با اصطلاح (خالصه جات) در تاریخ شناخته میشود، در اختیار خریداران که همان مالکان بزرگ بودند، قرار داده و آنان هم با پشتیبانی نیروهای دولتی اختیار زندگی کشاورزان و باغداران را در دست گرفتند. بر این اساس زمین به مالک بزرگ تعلق داشت و باغدار فقط حق استفاده از محصول درخت را داشت که انهم تابع شرایط خاصی بود. استان زرخیز خوزستان به دلیل وجود منابع سرشاری که دارد، همیشه مورد توجه و یا بهتر بگوییم طمع کسانی قرار داشت که منافع شخصی را بر منافع اجتماعی برتری میدادند. گرچه ملت ایران برای دفاع از حقوق خود تلاشهای زیادی کردند ولی همانگونه که تاریخ نشان میدهد هرگاه مردم به پیروزی نزدیک میشدند،کشورهای بیگانه که منافع خودرا در خطر میدیدند مستقیم یا غیر مستقیم دخالت کرده و جلوی پیروزی مردم ایران راگرفتند.
برای نمونه به نهضت مشروطه ایران میتوان اشاره کرد. هرچند در اثر این نهضت خوانین بختیاری توانستند در استانهای خوزستان، اصفهان و فارس حکومت ایلخانی برقرار کنند و اقدامهای ساختاری در این سه استان که تا اندازهای رفاه نسبی مردم را تامین مینمود از جمله ساختن مدرسه، حمام، مسجد و رونق دادن به بازارها را به انجام برسانند، ولی شوربختانه قوانین حاکم بر کشاورزی و باغداری همچنان ادامه یافت. این قوانین که با نام ( ارباب و رعیتی ) شناخته میشود تا جایی پیش رفت که رمقی برای ادامه کار این قشر زحمتکش باقی نماند.
بر اساس این قانون زمین به مالک بزرگ تعلق داشت و کشاورز و باغدار هیچ حقی در مالکیت زمین و باغ خودرا نداشت. زمینی که کشت میشد با هر کشت کشاورز میبایستی یک چهارم محصول خودرا به عنوان بهره مالکانه به مالک شهر و یا روستای خود میپرداخت. باغدار هم در ازای رویش و پرورش باغ خود حق استفاده از میوه باغ، آنهم با شرایط خاصی داشت که در اصطلاح محلی به آن (هوایی) میگویند. زمین هم تا زمانی که کشاورز کشت مینمود با پرداخت یک چهارم بهره مالکانه اختیار کشت آنرا داشت. حتی خانه کشاورز و باغدار هم متعلق به مالک بزرگ بود.
این روند که نابودی باغداری و کشاورزی را در پی داشت، سبب شد که فرزندان آنان علاقهای به ادامه کار پدران نداشته و جذب کارهای دولتی و یا مشاغل روزمزدی گردند. در نتیجه باغداری و کشاورزی شکل تازهای گرفت که شوربختانه خوشایند نبود. گرچه در دهه چهل شمسی و در دوران حکومت پهلوی، قوانینی در جهت لغو شیوه ارباب و رعیتی تصویب و در دهه پنجاه به مرحله اجرا در آمد، اما این اقدام دیرهنگام و زمانی اجرایی شد که دیگر رمقی برای کشاورز و باغدار نمانده بود. بر اساس این قانون، زمین (کشاورزی، باغ و خانه) از مالک بزرگ خریداری و به کشاورزی که در محل سکونت داشت در اقساط سی گانه فروخته شد.
12 - مهاجرت در جوامع بشری، امری طبیعی و پذیرفته شده است. خداوند انسان را آزاد، با فکر و اندیشه آفریده است. به همین دلیل بشر برای یافتن زندگی بهتری تلاش می کند. اما همین جابجایی مکان و یا فکر و اندیشه که « فرار مغزها » نامیده می شود، آثاری از خود به جا می گذارد که همیشه مورد توجه جامعه شناسان بوده است. بر اساس نتایج بررسی علاقه مندان به این موضوع، مهاجرت های فردی در جامعه را می توان با فراهم آوردن شرایط زندگی بهتر تا حدی حل کرد. ولی گاه مهاجرت ها بنا به شرایط پیش بینی نشده، شکل میگیرد که آثار زیانباری به همراه دارد و اگر جامعه نتواند شرایط جدید را تحمل کند، شکاف اجتماعی بیشتر شده و ممکن است زمان زیادی طول بکشد تا جامعه روند طبیعی خودرا پیدا کند.
عامل دیگری که در نابودی باغ های قدیم رامهرمز نقش بسزایی داشت، مهاجرت تعداد بیشماری از رامهرمزی ها به خارج از رامهرمز بود. این عده که به دلایل اشتغال در مشاغل پر درآمد، زندگی بهتر، تحصیل و ... رامهرمز را ترک نمودند، در واقع از وراث و یا سهامداران باغ های قدیم بودند که مسئولیت نگهداری و حراست از سهم آنان به دیگر وارثان واگذار گردید. با توجه به هزینه سنگین نگهداری باغ ها، مسئولین نگهداری از سهام این قبیل از افراد، با مشکل رو به رو شده و سبب خدشه در حفظ باغ ها گردبده و بویژه در زمینه تصمیم گیری ها، خلل در بهبود عملکردها را ایجاد نمود. این موضوع در دوران جنگ شدت بیشتری پیدا کرد و بسیاری از باغ ها به علت نبودن تصمیم گیری درست و به موقع ورثه یک باغدار قدیم، باغ آنان هم دستخوش نابودی و یا تغییر کاربری شده است.
در زمینه اصطلاح هایی که قبلا بکار برده شد، نیاز به توضیح مختصری میباشد که ارائه میگردد. اصطلاح (خالصه جات) که در گذشته در بین قوانین اداری مرسوم بوده و مردم هم از این اصطلاح استفاده کرده و مقصود خودرا بیان مینمودند، شامل زمین و آب است که در اختیار دولت بوده و در ازای هزینه هایی که دولت وقت برای تامین آنها انجام میداد سهم خودرا با عنوان مالیات از رعیت میگرفت. دولت هایی که از زیر بار وظیفه خدمت رسانی به کشاورزان شانه خالی کرده و زمین و آب را به مالکین بزرگ فروخته و خودرا فارغ از درد و رنج کشاورزان و باغداران دانسته، برای این روش حکومتی شیوه ارباب و رعیتی بکار میبردند. این اصطلاح هم در بین مردم عادی گردید.
در مورد زمینهای دیم (بج) میزان مالیات یا همان سهم مالک کمتر بود.چون دیگر دولت یا مالک آبی را در اختیار کشاورز قرار نمیداد تا مالیات آنرا دریافت کند. استان زرخیز خوزستان به علت منابع سرشار آب و زمینهای حاصلخیز، همیشه مورد توجه دولتها و حکومتهای وقت قرار گرفته و به عنوان خالصه جات منبع درآمدی برای دولتها محسوب میشد. منظور مردم رامهرمز از اصطلاح (هوایی) که قبلا بکاربرده شد، تلاش کشاورزان و باغداران در بوجود آوردن درخت و کشت است که در بالای سطح زمین حاصل میشود.
اصطلاح کامل تر آن (عرصه و اعیان) میباشد که ( عرصه ) زمین را شامل شده و به مالک بزرگ تعلق داشته و ( اعیان ) هر آنچه بر روی زمین حادث شود مانند ساختمان منزل، درخت و کشت قابل استفاده رعیت بوده و رعیت فقط حق کارکردن و دریافت بهره اندکی از نتیجه تلاش خودرا داشت.
13 - یکی از موارد تاثیر گذار بر روند شکل گیری تفاوت ها، اختلاف فرهنگی است که در هر اجتماعی وجود دارد. اگر این تفاوت فرهنگی در جامعه ای در حدی باشد که توسط افراد جامعه قابل کنترل باشد، تبادل فرهنگی شکل می گیرد و این برای جامعه مفید است. ولی اگر تفاوت فرهنگی در جوامع مهاجر پذیر زیاد باشد و بهره گیری از فرهنگ ها برای همه امکان پذیر نباشد، آثار مخرب آن در جوامع ظاهر می شود و باعث شکاف در ابراز عقیده ها و اندیشه ها گردیده و جامعه را از پیشرفت باز داشته و حالت رکود قوت میگیرد که این وضعییت خود باعث مهاجرت بیشتر می شود.
عامل دیگری که در نابودی باغ های قدیم رامهرمز اثرگذار بود تغییر فرهنگ اجتماعی مردم بود به گونه ای که با عبور از زندگی سنتی و ورود به عصر ماشینی، سلیقه و افکار و در مجموع فرهنگ مردم رامهرمز نیزدستخوش تغییر و جنبه اقتصادی پیدا کرد و آن روحیه همبستگی ها و از خود گذشتگی ها به شکل دسترسی به زندگی بهتر ولی فردگرایی نمایان شد. در گذشته که روحیه با هم بودن ها در اوج خودش در جامعه رامهرمز خودنمایی می کرد، با ورود به دوران ماشینی، روحیه مردم هم با شرایط زمان تغییر و عده ای از مردم که پای بند رسوم گذشته بودند، برای ادامه حیات خود با مشکل های فراوانی روبرو شدند که نتیجه آن از هم پاشیدن روحیه همبستگی و پیدایش فردگرایی شد. از جانب دیگر با دولتی شدن بسیاری از اموری که بوسیله خود مردم سازماندهی می شد، بر شدت این از هم پاشیدگی افزود و باغ ها نیز با تاثیر از این تغییر و تحول اجتماعی، دچار وقفه در رشد و تکامل و درنهایت نابودی گردید.
البته در پی تغییر فرهنگ اجتماعی مردم، باید این را در نظر داشته باشیم که گرچه باغ های قدیم از بین رفته اند، ولی مردم رامهرمز در بسیاری از رشته های دیگر علمی، فرهنگی، هنری و ...به موفقیت های چشمگیری دست یافته اند که به پاره ای از آنها در بخش های دیگر همین وبلاگ اشاره شده است. ازجانب دیگر باغ هایی با مساحت های متفاوت و با بهره گیری از شرایط موجود در نقاط مختلف رامهرمز شکل گرفته که می توان امیدوار بود که در آینده شهرستان رامهرمز نقش مهمی در صادرات میوه و تره بار داشته و به اقتصاد مردم کمک کند.
14 - در پاسخ به اعلام نظر استادان گرامی دانشگاه آزاد و پیام نور رامهرمز مبنی بر ادامه شغل پدر توسط فرزندان، لازم می دانم به این نکته اشاره کنم که این نظریه در صورتی می تواند درست باشد که بویژه در رشته کشاورزی و باغداری، پیش از هر چیز باید شرایط کافی موجود باشد و فرزند، علاقه مند به شغل کشاورزی باشد. دیگر اینکه هر کشاورز ممکن است صاحب چند فرزند با استعدادهای متفاوت باشد. بویژه اینکه فرزندان دختر در امر تعلیم و تربیت استعداد و کارایی بیشتری دارند یا بسیاری از فرزندان در رشته های پزشکی و مهندسی بهتر می توانند به جامعه خدمت کنند. بنابراین استعدادیابی و آموزش مهارت های لازم در تمام رشته های شغلی بخصوص کشاورزی و باغداری از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
15 - به خاطر بیاوریم که در دهه ی سی خورشیدی در رامهرمز فقط یک اداره بهداری داشتیم و ما برای نام نویسی در دبستان باید به بهداری رفته ( واقع در خیابان طالقانی کنونی) و پس از دریافت گواهی سلامت اجازه ورود به دبستان را می یافتیم. پزشکان مهاجر هم به ندرت و به تعداد اندک در رامهرمز خدمت می نمودند.
اداره بهداری رامهرمز در دهه ی سی خورشیدی
این وضع با افزایش جمعیت و پیدایش بیماری های ناشی از آب آشامیدنی ناسالم، نیاز به بهره گیری از دانش پزشکان را اجتنابناپذیر کرد و دانش آموزان رامهرمزی با درک این امر مهم با ادامه تحصیل در رشته های پزشکی و برگشت به زادگاه خود، دانسته های خویش را برای همشهریان بکار بردند. در ادامه برای بهرهگیری از ابزار روز پزشکی و توسعه بیمارستان ها اقدام نمودند که به ناچار از باغ هایی که در اثر خشکسالی ها تغییر کاربری یافتند، بهره برده و دانش روز پزشکی را جایگزین دانش باغداری کردند.
* در مجموع آنچه در نیم قرن گذشته و کمی بیشتر پیش آمد و تغییر و تحول جامعه رامهرمز از زندگی سنتی به زندگی شهری را سبب شد، می توان شاه کلید نابودی باغ های قدیم رامهرمز دانست. تغییر بافت اجتماعی مردم شهر و روستا ها، تغییر مداوم قوانین و گاهی وقت ها ندانم کاری مسئولین، همه و همه در این روند اثر داشتند. تغییر قوانینی که در پاره ای از موارد، مورد قبول مردم قرار نگرفت و باعث تفاوت برداشت ها و حتی اختلاف درون فامیلی گردید. البته افزون طلبی عده ای هم به این امر دامن زد و همبستگی فرهنگی مردم را تحت شعاع قرار داد که نتیجه آن نابودی باغ های قدیم و شکل گیری خانه باغ های بزرگ در سرتاسر شهرستان رامهرمز که تعداد آنها هم کم نیست، گردیده است.
زیاده خواهی را هم می توان در شمار عوامل نابودی بخشی از باغ ها دانست. افزون طلبی در نفس عمل مفید و یکی از موهبت های الهی است، بشرط آنکه لجام گسیخته و سرکش نباشد. برای اینکه اگر انسان افزون طلب نباشد، در دراز مدت به انسانی بی روح و راکد تبدیل خواهد شد که نتیجه آن بی تحرکی و بدون تلاش همچون آبی که راکد است برای محیط اطراف خود زیان آور می گردد. اما افزون طلبی سرکش « زیاده خواهی » هم، خودخواهی، خودکامگی و بی عدالتی را به همراه دارد که زیانبار است.
در نهایت همه عوامل در جهت نابودی این قشر زحمتکش که تنها سرمایه آنان کار وتلاش بود، دست به دست هم داده و مورد بیمهری قرار میدادند و رامهرمز را که به باغشهر معروف بود، به شهری با کمترین باغها تبدیل کرد.
البته نباید نا امید شد و لازم است تا دستگاههای مسئول و تاثیر گذار به داد کسانی برسند که میخواهند در این زمینه فعالیت کنند و دو باره رامهرمز را به شهر صادر کننده میوه و تره بار و بطور کلی محصولهای کشاورزی تبدیل نمایند. آموزش و پرورش هم وظیفه سنگین و مهمی بر عهده دارد تا دانش آموزان علاقه مند را پرورش داده و وارد کارگاههای آموزشی حرفهای و سپس رشتههای تخصصی کشاورزی و باغداری نموده و رامهرمز را به شهر دانشگاهی کشاورزی و باغداری مبدل نمایند تا از آب و خاک این منطقه زرخیز بهره کامل گرفته شود.
به امید روزی که رامهرمز، مرکزی برای صدور انواع محصول های باغی و کشاورزی گردد.
عبدالحمید کلانترهرمزی
تهران - آذرماه 1401
- ۰۰/۰۹/۱۸