رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

سلام خوش آمدید

بخش بیست و دوم : مهندس عبدالحسین فتحی زاده

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۰، ۰۴:۲۶ ب.ظ

 

اینجانب عبدالحسین فتحی زاده فرزند حاج عبدالله در تاریخ 3 / 10 / 1326 در خانواده ای دین باور و زراعت پیشه از تش و طایفه کلانتران رامهرمزی متولد شدم. دوره تحصیلی خودم را تا کلاس دهم ( چهارم دبیرستان )  در شهرستان رامهرمز گذراندم. پس از آن در شهرستان اهواز ادامه تحصیل داده و با عنایت به اینکه در سال 1345 کلاس ششم دبیرستان در رامهرمز گشایش یافت، دوباره به رامهرمز برگشته و  موفق به کسب مدرک دیپلم  از رامهرمز گردیدم. از آنجایی که با کار کشاورزی و باغداری و مشکل های این بخش آشنایی داشتم، تصمیم گرفتم تا در حد توانایی خود در رفع این نارساییها اثر بخش باشم. به همین دلیل تحصیلات دانشگاهی خودرا در رشته کشاورزی انتخاب و در سال 1353 موفق به اخذ مدرک مهندسی کشاورزی از دانشکده کشاورزی (واقع درملاثانی اهواز ) دانشگاه جندی شاپور گردیدم.

در سال 1354 با راهنمایی عموزاده بزرگوار و فرهیخته خود، میرزا محمدعلی کلانترهرمزی وکیل محترم مردم رامهرمز در مجلس شورای ملی سابق، در وزارت کشاورزی استخدام و مشغول بکار گردیدم. پس از گذشت دو سال به اهواز برگشته و در اداره کل کشاورزی خوزستان مشغول به خدمت شدم. در آن زمان عمده ترین مشکل زراعت غلات در استان خوزستان، در زمینه علف های هرز بود که هنوز روش های کنترل آن در مزارع کشاورزی علمی نشده و نیاز به پروژه ها ی ترویجی، تحقیقی داشت.

    ستاد زراعت اداره کل کشاورزی خوزستان به من ماموریت داد تا برای حل این مشکل اقدام کنم. در آن مرحله، پس از رایزنی با مدیران کشاورزی اهواز، شوشتر و رامهرمز، سه مزرعه گندم که سابقه آلودگی به علف های هرز را داشتند انتخاب و با جلب رضایت مالکان آنها و قبول پرداخت خسارت در صورت بروز ضایعه ناشی از کاربرد سم علف کش در مزرعه، نسبت به سمپاشی مزارع اقدام نمودیم. در رامهرمز خودم با سمپاش کولی پشتی سمپاشی کرده ودر پایان فصل برداشت،  کیل گیری نموده و عملکرد مزرعه سمپاشی شده را با مزرعه شاهد مقایسه و نتیجه کار را به صورت یک نشریه و مقاله منتشر کردم. نتیجه این بود که برداشت محصول کرت سمپاشی شده 25 درصد افزایش داشته که این افزایش وزن و پاک بودن دانه ها از بذر علف های هرز موجب استقبال کشاورزان از کاربرد علف کش ها گردید.

در ادامه با استفاده از روش های گوناگون آموزشی از قبیل تهیه نشریه های تخصصی، چاپ پوسترهای آموزشی، نویسندگی و تهیه فیلم، حضور در رادیو و تلویزیون و انجام گفتگوها و بحث های کارشناسی، برگزاری کارگاه ها و کلاس های آموزشی در سطح استانی و کشوری برای بهره برداران، کارشناسان و مروجین کشاورزی اقدام می نمودم که نقش مهمی در بالا بردن آگاهی و دانش فنی شرکت کنندگان و شنوندگان داشته و این تلاش ها در بسیاری از موارد تقدیر مسئولان و بهره برداران را به دنبال داشت.

همزمان امر رشد و توسعه کشاورزی را با حفظ محیط زیست به پیش می بردم. در همین راستا با انجام یک پروژه تحقیقاتی، کار سمپاشی هوایی در نخیلات استان خوزستان را علیرغم اصرار وزارت کشاورزی و استانداری خوزستان و نخلداران متوقف ساختم. هیچ وقت خودرا از آموزش مبرا ننموده و برای روز آمد ساختن خود دوره های متعدد باز آموزی را در دانشگاه های داخل و خارج از کشور را گذرانده و گواهی های لازم را دریافت نمودم. در کسوت مدیری قرنطینه گیاهی داخل کشور، لیست آفات و بیماری های قرنطینه ای داخل کشور را تنظیم می نمودم و به وزیر کشاورزی ارائه تا پس از تصویب در هیئت دولت به مرحله اجرا در آید.

در بسیاری از همایش های تخصصی کشاورزی داخلی و یا منطقه ای شرکت داشته و در بعضی موارد سخنران نشست بودم . مقاله های زیادی در خصوص آفات و بیماری های گیاهی  به خصوص در خوزستان  نوشته ام که در نشریات خلاصه مقالات کنگره های گیاهپزشکی ایران و سازمان حفظ نباتات کشور ، درج و  منتشر شده است . آفات نخیلات را با تحقیقات مستمر شناسایی و به روز نمودم . یک آفت جدید هم تشخیص و به جامعه گیاهپزشکی کشور و بهره برداران کشاورزی معرفی کردم . نام اینجانب به عنوان یک خدمتکار صدیق در تاریخ گیاهپزشکی ایران که توسط وزارت کشاورزی تهیه گردیده ، ثبت شده است .

در پاییز سال 1367 استان خوزستان عزیز ما مورد هجوم دسته ملخ های صحرایی یا دریایی قرار گرفت . مشکل بقدری شدید ارزیابی شده بود که نه تنها تمام کارشناسان و مروجین کشاورزی استان خوزستان و پرسنل شهرستان های تابعه تحت فرماندهی اداره حفظ نباتات و ستاد مبارزه با ملخ کشاورزی استان خوزستان حضور پیدا کردند ، بلکه مامورینی از ادارات کل کشاورزی استان های مجاور هم به کمک حفظ نباتات خوزستان آمده و به صورت بسیجی با فرماندهی ستاد مبارزه با ملخ حفظ نباتات استان خوزستان همکاری نمودند .

بنده که دبیر ستاد بودم از طرف ستاد دفع ملخ خوزستان به عنوان فرمانده امور مبارزه در شرق خوزستان ، کار ردیابی و دیده بانی با دسته های ملخ را در دست اجرا داشتم و با دقت حرکت های انبوه ملخ را در کوه های باغ ملک و ایذه دنبال می کردم . شب هنگام بود که یک دسته بزرگ ملخ را در تنگ گروزی و بر روی درختان بلوط و مراتع زیر درختان ملاحظه و در حال استراحت دیدم و به ستاد گزارش دادم . از طرف ستاد دستور حمله و مبارزه با ملخ را دریافت نمودم . بدون درنگ برنامه مبارزه را تدوین و ضمن تقسیم وظایف کارکنان ، نیمه های شب بود که به روستای نزدیک رفتم و با کدخدای آن هماهنگی و لزوم مبارزه را یادآور شدم .

کدخدای محل از جارچی خواست تا به پشت بام برود و با صدای بلند روستاییا ن را به خانه کدخدا برای امری ضروری دعوت کند . من هم حدود ساعت یک شب بود که در کلاس ترویجی روستاییان،  اهمیت موضوع را تشریح و نسبت به ثبت نام حدود چهل نفر برای همکاری با گروه مبارزه اقدام و در هنگام اذان صبح بود که سوار بر ماشین های اداری شده و با کاروانی از وسایل مبارزه و گونی های حامل طعمه مسموم و کارگران و پرسنل مامور وارد تنگ گروزی شدیم . خودم اولین نفری بودم که گونی سمی را به کول گرفته و کار طعمه گذاری را شروع کردم . چون در جریان این ماموریت کفش هایم پاره شد ، با پای برهنه در خار ودارها و سنگلاخ ها حرکت کرده و طعمه پاشی نمودم . دیگر ابواب جمعی هم به تبعیت از من و با وجود سختی کار به عملیات مبارزه تا پایان کار ادامه دادند و تلفات سنگین به آفت وارد نمودند . این عملیات حدود دو شبانه روز به طول انجامید و خواب از چشمان مامورین ربوده شد .

خاطره دیگری که در زمان اشتغال به یاد دارم ، صدای توپ و خمسه خمسه در شهر اهواز طنین افکن بود . همکاران اداری به خاطر توپ باران ، شهر را ترک کرده بودند . ولی اینجانب به خاطر ادای وظایف در اداره ماندم . کشاورز عربی با چند بوته آفت زده خربزه و پریشان به من رجوع کرد و با گویش نیمه عربی نیمه فارسی به من حالی نمود که اگر به دادش نرسم ، از دار و ندار ساقط می شود . من لازم دیدم که باید به مزرعه اش بروم و زراعتش را معاینه بکنم . اما تمام ماشین های اداری در ماموریت و یا رانندگانشان در مرخصی بودند .

بغل دستش در ماشین پیکان وانتش نشستم و به مزرعه رفتیم . برای معاینه دستم را به طرف بوته ای بردم . هنوز دستم به بوته نرسیده بود که آن کشاورز دستم را محکم گرفت و به عقب کشید . ناراحت شدم و اعتراض کردم . او با خضوع به پای بوته اشاره کرد و گفت که آنجا را ببین و من با دیدن پای بوته سر جای خودم خشکم زد . پای بوته یک افعی خطرناک آماده نیش زدن انگشت من بود که آن کشاورز دست مرا کشید و از مرگ حتمی نجات داد .

در سال 1367 از طرف ستاد مبارزه با ملخ ماموریت یافتم تا برای دیده بانی دریایی با یکدستگاه قایق موتوری از اسکله پاسگاه سجافی در هندیجان ، بعد از کسب مجوز از سپاه و ارتش که با آرایش نظامی در حال مانور در رودخانه زهره و خورهای اطراف مرز دریایی کشور ، درحال ماموریت بودند ، دل به دریا زدم و تا خور عبدالله و نزدیکی های سواحل کویت ، امواج خروشان را پشت سر نهادم . در آن مرحله نیز ماموریتم را با موفقیت انجام داده و برای حفاظت از سرزمین سبز مادری و باغات و مزارع استان و کشور عزیز ایران ، تمام مساعی خودرا به کار بردم .

در راه خدمت به کشاورزان و کشاورزی کشور ، هرچه در توان داشتم به کار گرفته تا روش های جدید و علمی در بخش کشاورزی جایگزین روش های سنتی و کم بازده گردد و در آمد کشاورزان بالا رفته و حاصل زحمت هایشان بیهوده به فنا نرود .

در زمینه امور اجتماعی ، شجره نامه خاندان کلانتران رامهرمزی را به طور مختصر و مفید تهیه و تنظیم کرده ام و آنرا در میان اطرافیان و نزدیکان به نشر رساندم تا آنان را بهم وصل کنم و مهرورزی را در میان فامیل توسعه دهم . به تش و طایفه خود تعصب داشته و تلاش وافر دارم تا با الفت و مهربانی با آحاد کلانتران و بزرگان فامیل ارتباط بر قرار کنم . به همین منظور به اتفاق بعضی از بزرگان فامیل ، نسبت به راه اندازی صندوق تعاونی فامیلی اقدام نمودیم .

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طبقه‌بندی موضوعی (فهرست)