رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

سلام خوش آمدید

بخش بیست و نهم : عکس های خاطره انگیز

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۷ ب.ظ

 عکس ها همیشه حرفی برای گفتن دارند و بدون هیچ واسطه ای چیزی را حکایت می کنند.  چگونگی تعبیر و برداشت حرف اصلی یا پیام هر یک از عکس ها به مخاطب بستگی دارد که با چه انگیزه ای از عکس ها استفاده می نماید.  جدا از تصاویری با مضامین اجتماعی که راحت و مستقیم با مخاطب ارتباط برقرار می کنند، عکس هایی نیز هستند که رازهایی را در خود نهفته دارند و آگاهی نداشتن از عناصر اولیه ی  زیبایی شناسی و تجربی دیدن، فاصله زیادی بین اثر و مخاطب ایجاد می کند، که در این راه مطالعه و مکاشفه و همچنین دیدن عمیق تر کمک می کند زوایای پنهان آثار آشکار شده و نظریه های متفاوتی ارائه گردد.

در این بخش عکس هایی به نمایش گذاشته می شود که نمودی از زندگی ساده ولی سخت گذشته است. زیبا و نازیبا در کنار هم زندگی ساز مردمی بودند که برای ادامه حیات خود باید تلاش می کردند.

36 - غوغای درون یک کشاورز  

می گویند جوجه ها را در پایان پاییز می شمارند. ولی زمانه به گونه ای است که گاهی در تابستان هم جوجه ها شمرده می شوند. آنهم فصل برداشت محصولی که در زمان یک کشت، مراقبت ها، سختی کشیدن ها و دلواپسی ها بابت کشت گریبانگیر کشاورز بوده است. این ها بخشی از ناسازگاری های روزگار یک کشاورز است که پشت سر گذاشته و پیش رویش نیز آینده درخشانی به ذهن نمی رسد. هزینه های یک سال اهل خانه، بار سنگینی بود که بر دوش کشاورز سنگینی می کرد.

در این عکس کشاورز عزیز شهرمان, به این می اندیشد که پس از تلاش های گذشته چگونه با زمان پیش رو و درخواست های به حق خانواده اش کنار بیاید. آیا خواهد توانست بین آنچه که به دست آورده است و هزینه های آینده برابری برقرار نماید یا اینکه باز هم در فکر جبران کمبودها از روش های دیگری باشد که برایش خوشایند نیست.

سیگاری از توتون های درون جعبه سیگاری، در کاغذ آن پیچیده،  بر لب گذاشته و آتش می زند به خیال اینکه دردش تسکین می یابد.  تمام اهل خانواده در این سختی ها همراهش بوده اند و حال چگونه باید پاسخگوی تلاش های آنان باشد؟

خدا می داند که در دلش چه غوغایی برپاست.

به قول حافظ شیرازی:

 در اندرون  من  خسته دل  ندانم   کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

۳۵ ـ پِرچ بافی

پِرچ بافی در کشاورزی سنتی رایج بوده و کشاورزان بسته به نیاز و داشتن ابزار آن، از این صنعت دستی بهره می بردند. در گذشته بهره گیری از الیاف طبیعی متداول بوده و هنوز الیاف مصنوعی کاربردی نداشت. در این میان الیاف گیاهی و الیاف حیوانی بیشتر مورد توجه مردم رامهرمز بوده است، بگونه ای که یکی از صادر کنندگان مهم محصولات آن در قدیم به شمار می رفت.  در اینجا الیاف گیاهی مورد نظر ما می باشد که از گیاهان و ساقه های آنها به دست می آید. پرچ بافی با استفاده از علف زارهایی فراهم می گردد که در بَرم های رامهرمز یافت می شود.

بَرم به محل هایی گفته می شود که در آن ها، در اثر بارندگی‌های شدید و دراز مدت آب زیادی جمع شده به گونه‌ای که مانعی برای کشت کشاورزان می گردید. در شهرستان رامهرمز، چنین محل هایی به نام همان منطقه یا روستا شناخته شده و نام گذاری گردیدند مانند برم جمال که عکس آن مشاهده می شود. اما جالب اینجاست که در همین مکان ها علف هایی می رویید که ساقه بلندی داشته و بخشی از مرداب را پوشش می داد. کشاورزان از این علف های بلند قامت ریسمانی می بافتند که پِرچ نامیده می شد.گرچه این ریسمان ها دوام و استحکام زیادی نداشتند ولی تا حدی مشکل کشاورزان را حل می نمودند. در این زمینه پرچ به عنوان وسیله‌ای سست و کم مقاومت بر سر زبان ها افتاد. در حالی که طناب هایی که  از الیاف پنبه و ابریشم بافته می شد،  با دوام و کاربردهای خاص خودش را داشت.

34 - آر بیز ( آردبیز )

  

آرد بیز

   آرد بیز یکی از ابزار ساده ولی با اهمیت و پر کاربرد در زندگی مردم رامهرمز بود. آنگاه که زنان برای تهیه خورد و خوراک اهل خانواده تلاش وافری داشتند،  پخت نان از اهم برنامه هایشان به شمار می آمد. آردبیز که دارای سوراخ های ریز است، پیش از تهیه خمیر نان مورد بهره برداری قرار می گرفت و آردی را که از آسیاب و یا کارخانه آردی به منزل می آوردند، با آن بیخته تا سنگ ریزه ها و بطور کلی نخاله های آرد گرفته شده و آرد با کیفیت برای پختن نان آماده گردد. به همین دلیل هم ( آرد بیز ) نامیده شد.

   این نخاله ها از چند روش وارد گندم شده و لزوم بیختن آنرا ناگزیر می نمود. بویژه برای پختن نان تیری که ضخامتی اندک و پهنای زیادی داشته و کوچکترین سنگ ریزه و یا  نخاله کیفیت نان را پایین آورده و مورد پسند واقع نمی شد. روش آغازین که نخاله وارد محصول گندم می شد در جای خرمن و هنگام خردکردن غله با خرمن کوب های قدیمی و یا حیوان ها بود که بر روی زمین های خاکی انجام می شد که ورود گِل های ریز و سفت و سنگریزه به درون خرمن اجتناب ناپذیر بود. دیگر اینکه زمان آسیاب نمودن گندم بود که باز هم مقداری نخاله وارد گندم شده و نیاز به جداسازی آنها احساس میشد.

خرده بیز

  وسیله دیگری مشابه آردبیز کاربرد خانگی داشت که به آن ( خرده بیز ) می گفتند. خرده بیز دارای سوراخ های بزرگ تر از سوراخ های آردبیز بوده و برای تهیه غذاهای محلی، خرده های مواد غذایی مورد نیاز هر غذا را از آن گذرانده ( الک کرده ) تا غذای تهیه شده مطبوع تر و به مذاق سازگار آید.

   شکل دیگری از این غربال در بنایی کاربرد داشت. برای اینکه در رامهرمز پیش از راه اندازی کارخانه گچ که امروزه پس از تامین گچ مورد نیاز مردم رامهرمز به دیگر شهرهای استان و همچنین به استان های دیگر صادر  می شود، در گذشته گروهی به نام گچ کوب ها، سنگ گچ ها را در دامنه کوه با ابزار دستی کوبیده و در اختیار مردم قرار می دادند.  بناها برای سفیدکاری و ظریف کاری ساختمان ها این گچ را غربال کرده و به مصرف می رساندند.

33 - فِنگ بازی( تیله بازی )

    این بازی که یادآور دوران کودکی ما می باشد، در شهرستان رامهرمز مورد توجه بسیاری از کودکان و نوجوانان بوده است به گونه‌ای که پس از پایان کلاس درس دبستان، نوبت به بهره گیری از این سرگرمی کودکانه می رسید. این سرگرمی که بیشتر با نام ( فِنگ بازی) شناخته می شد، در شهرستان رامهرمز دو روش بازی  متداول بود و سبب افزایش مهارت های هدف گیری و تمرکز فکر بازیکنان می گردید. دیگر اینکه این بازی از بازی های خیابانی بود. ولی در دوران کودکی ما به دلایلی، مدیران دبستان ها با بازی کردن دانش آموزان در خیابان ها موافق نبوده و در مواردی از مبصران کلاس ها می خواستند که در صورت مشاهده، نام بازیکنان را به دفتر دبستان اعلام دارند.

    روش نخست بدین گونه بود که گودالی درست می کردند و دو خط,  یکی به فاصله ۱۵ سانتی متری و دیگری به فاصله یک متری گودال می کشیدند. بازیکنان روی خط دوم می ایستادند و تلاش می نمودند تا فنگ را در گودال بیاندازند. بازیکنی که فنگ او به گودال نزدیک تر بود، بازی را آغاز می کرد. در این روش هر بازیکن دو فنگ و یا بیشتر داشت. بازیکن اول فنگ هایش را با یک دست به طرف گودال هدف می گرفت. از دو فنگ ممکن بود یکی در گودال بیافتد و دیگری بیرون از آن، یا هر دو خارج از گودال قرار بگیرند. سپس بازیکن دوم یک فنگ را انتخاب می کرد و به فنگی که بیرون از گودال بود ضربه می زد. اگر بازیکن موفق می شد، همه فنگ های داخل گودال را می برد و اگر موفق نمی شد، فقط فنگی را بر می داشت که با آن ضربه زد. بازیکن بعدی با فنگ های باقیمانده، بازی را ادامه می داد.اگر بار اول فنگ های همه ی بازیکنان در گودال نیافتاد، دور دوم بازی شروع می شد و بازیکنان باید به فنگ های پرتاب شده بازیکنان ضربه بزنند و تلاش کنند فنگی را در گودال بیاندازند. بازیکنی که در پایان بیشترین تعداد فنگ را داشته باشد ، برنده می شد.

    در روش دوم ، بازیکنان بدون اینکه گودالی درست کنند، با رها کردن فنگ بوسیله بازیکن اول ، نفر دوم آنرا نشانه می گرفت و به آن ضربه زده که اگر موفق می گردید، آن فنگ را صاحب می شد. در غیر اینصورت نفر اول همین حرکت را انجام می داد و آنقدر ادامه می دادند تا یکی موفق شود ضربه را بزند و فنگ را ببرد.

    در این بازی هیجان انگیز که با بکار گیری نیروی فکر، تمرکز و انگشتان دست جان می گرفت، در پاره‌ای از موارد نیاز به ابتکار هم داشت.  بویژه برای کودکانی که فنگ شیشه ای نداشتند، با گِل فنگ درست کرده و تمرین می نمودند. طبیعی است فنگ گِلی جذابیت بازی با  فنگ شیشه ای را که با نقش های زیبایی ساخته شده و بهنگام چرخش بر زیبایی آن افزوده می گردید را نداشت.  ولی برای تمرین کردن و آشنایی با روش های بازی بد نبود.  مهم تر اینکه در برخورد دو فنگ شیشه ای صدایی شبیه ( چَق یا شَق) شنیده می شد که برای بازیکنان خالی از لطف نبود. بهمین دلیل از اصطلاح ( چَقه یا شَقه) زیاد استفاده می کردند. رقابت و پیروزی دو دستاورد مهم در این بازی هستند و کودکان می آموزند که هر بازی برد و باخت دارد. پس برای پیروزی باید تلاش کرد.

    گرچه در این بازی مهیج، گاه شینطت های کودکانه هم آنرا مهیج تر و گاهی وقت ها سبب بهم خوردن بازی می شد. مانند اینکه فرد سومی که تماشاگر بازی و ناراضی از طولانی شدن بازی بود،  فنگ خودرا به سمت فنگ های بازیکنان رها می کرد و نظم بازی را بهم می زد.  در این زمینه رامهرمزی ها مثَل معروفی دارند و می گویند :  « فِنگ ننداز » که منظور پیشگیری از دخالت و یا درست کردن مشکل ( کار شکنی ) برای دیگران است.  

32 - پاک کردن گندم از کاه

روزگاری کشاورز با پشت سر گذاشتن دشواری های بیشمار رزق و روزی خودرا بدست می آورد. یکی از آن دشواری ها مرحله جداسازی دانه از کاه بود. مهمترین عامل در انجام این کار، وزش باد و جهت آن بود. چرا که جهت باد علاوه بر جدا سازی دانه از کاه، دانه ها به علت سنگینی در فاصله‌‌ای معین و کاه به دلیل سبکی در فاصله بیشتری روی هم انباشته می‌شدند.  در صورت تغییر جهت باد، این فاصله‌ها و نظم باد دادن غله به هم می‌خورد و سبب زحمت های بیشتر کشاورز می گردید.

جدا سازی دانه از کاه به وسیله (جِنگر) که چوبی بود و چنگک هایی شبیه انگشتان دست داشت، خوشه‌‌‌های آخون شده به هوا پرتاب و به روشی که اعلام گردید، اقدام می‌شد. پس از انجام همه مراحل جداسازی دانه از کاه و جارو نمودن کوذری‌ها و گِل‌‌‌های ریز، خرمن آماده تقسیم می‌شد.

بانو پروین اعتصامی شاعر معاصر ایران به زیبایی این دشواری ها را ترسیم نموده است:

جهاندیده کشاورزی   بدشتی     

بعمری داشتی زرعی و کِشتی

بوقت غله، خرمن توده کردی     

دل از تیمار کار  آسوده کردی

ستمها میکشید از باد و از خاک

که تا از کاه میشد گندمش پاک

جفا از آب  و گِل میدید  بسیار    

 که تا یک روز می انباشت انبار

سخنها داشت با هر خاک و بادی   

 بهنگام  شیاری   و  حصادی#

#حصاد به معنای بریدن غله با داس ( درو کردن )  است.

31- دوغ و کره محلی

 

پیش ازین در مورد اهمیت دامداری اشاره هایی گردید. ولی بدلیل ویژگیهای آن و تلاش در زمینه چگونگی بهره گیری از حیوان ها در کشاورزی که شامل شخم زدن و باربری می گردد و همچنین بهره گیری از شیر و فرآوردهای آن ها  نیاز به یادآوری احساس می شود.

در زندگی کشاورزان به علت نوسان هایی که در برداشت محصول وجود داشت و در کشاورزی سنتی به آن پرداختیم، بخش دامداری به منظور تهیه شیر و فرآوردهای آن نقش بسزایی در تامین مواد غذایی خانواده را ایفا می کرد. این مهم که در محیط خانه با مدیریت مادران صورت می گرفت، داشتن یک راس گاو ماده و یا گوسفندی را اجتناب ناپذیر می نمود. گرچه تربیت، نگهداری و مراقبت از حیوان هم بستگی به شرایط جوی و بارش های سالانه داشت و تهیه علوفه نیز از موارد با اهمیت تلقی می شد، ولی داشتن گاو ماده بسیار ضروری بوده است.

زنان از دوشیدن شیر تا تهیه فرآورده های آن مانند : ماست، دوغ، کره، پنیر و .... را مدیریت می کردند. درست نمودن دوغ که می توانست منشاء و مبنای تهیه بسیاری از غذاهای محلی شود،  اهمیت ویژه ای داشت. ابزار کار هم مَشک چرمی برای بهم زدن ماست بود که  بر سه پایه چوبی ( مَلار ) آویزان می نمودند و پس از بهم زدن تا جدا شدن کره از دوغ،  آنچه درون مشک وجود داشت در ظرف بزرگی خالی کرده و از کره و دوغ بدست آمده بنا به تصمیم مادر خانواده بهره لازم برده می شد. از کره برای ناشتایی و روغن مورد نیاز غذاها و از دوغ هم بشکل های گوناگون در تهیه غذاهای خانواده استفاده می گردید. بدین ترتیب بود که کاربرد گوشت گرم  در غذاهای خانواده های کشاورزان کمتر و سلامت افراد را افزایش می داد.

30 - کرم شب تاب

کرم شب تاب که پدیده ای بسیار هیجان انگیز در جهان هستی است در دوران کودکی ما، شب های تابستان را به تماشا و کنجکاوی در زمینه‌ی چگونگی نور پراکنی این حشره و البته شیطنت‌های کودکانه وا می داشت. کرم شب تاب به زبان محلی رامهرمزی ( تَش تَشوک) نامیده می شود.  یاد همبازی های کنجکاو که هم اکنون در نقاط مختلف این کره خاکی زندگی می کنند و همه پراکنده شده اند یا  بر اثر ناسازگاری چرخ گردون این جهان را ترک نموده اند گرامی می دارم.  

کرم‌های شب تاب در شب‌های فصل تابستان بیشتر دیده می‌شوند. زمانی که بعد از غروب خورشید و تاریک شدن هوا، به جستجوی سایر حشرات،کرم ها و حلزون ها می‌روند تا خود را سیر کنند. نورافشانی شب تاب ها همیشه در طول تاریخ موجب حیرت انسان ها بوده است. برخی معتقدند که انسان‌های نخستین از شب تاب ها برای نشانه گذاری مسیرها و  روشنایی محل زندگی‌شان استفاده می‌کرده‌اند. با افزایش روند شهرسازی و آلودگی و استفاده از سموم شیمیایی ، شب تاب ها به پدیده ای نایاب برای نسل های آینده تبدیل خواهند شد.

 

29-  چو کلیل بازی ( بازی چوب و کلید )

مشتاقان این بازی و سرگرمی، نوجوانان و جوانان بودند. آنگاه که از درس و مشق و مدرسه رها می شدند، زمانی را هم برای پرورش جسم در نظر می گرفتند. یکی از این سرگرمی ها که به دلیل فراوانی باغ ها و درختان در دسترس تمام علاقه مندان قرار داشت بازی چوب و کلید بود که به زبان رامهرمزی ( چو کلیل ) نامیده می شود. اما چون در محیط‌‌‌های پر رفت و آمد نمی توانستند بازی کنند، مکان‌‌‌های خاصی را برای این سرگرمی مشخص نموده و از وقت آزاد خود به شیوه درستی بهره می‌بردند. این مکان ها که بیشتر جای خرمنی هر محل را شامل می شد، با هیاهوی جوانان مشتاق حال و هوای خاصی پیدا می کرد که خاطره آن در گذر زمان هم از خاطرها پاک نمی شود. یادش به خیر باد.

 پیش از این بازی هیجان انگیز،  چوب مناسب بازی را به طول شصت تا هفتاد سانتی متر انتخاب نموده و دو سر چوب کوچک دیگری به طول 10 تا 15 سانتی متر را به گونه‌‌ای تراشیده تا وسط چوب کوچک از دو طرف آن ضخیم تر باشد (کلید). سپس گودال کوچکی به عمق پنج تا ده سانتیمتر در زمین بازی ایجاد نموده و یک سر کلید را در گودال گذاشته و با چوب بزرگ ضربه‌‌ای به آن وارد نموده تا به هوا پرتاب شود. در این حالت مهارت کافی لازم است تا با ضربه دیگری به کلید که در هوا می چرخد آنرا در فاصله زیادی پرتاب کند. هرچه فاصله بیشتر باشد، بازی طولانی تر و جذاب تر می‌گردد. از جانب دیگر گروه دوم در فاصله ای متناسب با توان بازیکنان منتظر پایین آمدن کلید بوده و هرکدام از افراد گروه که موفق به گرفتن کلید در هوا شود، بازی را از نو آغاز میکنند. اما اگر کسی از گروه موفق نشود، کلید را از محلی که بر زمین افتاد بر روی چوب بزرگ که روی گودال قرار داده شده است، بر می گرداند. چنانچه چوب و کلید به هم خوردند، این نوبت بازی پایان می‌یابد و نفر دوم بازی را آغاز می‌کند. اما اگر در مرحله نخست کلید به چوب روی گودال برخورد نکند، نفر اول از همان محلی که کلید به زمین افتاد باز هم به آن ضربه می‌زند و این حرکت ادامه می یابد تا زمانی که نفر دوم موفق شود کلید را طوری برگرداند تا با چوب برخورد کند.  در این بازی مهارت‌‌‌های فکری و توان جسمی و رقابت پذیری بازیکنان پرورش می یابد. زیرا هم توان پرتاب و هم توان محاسبه محل افتادن کلید تا محل گودال بسیار اهمیت دارد که سبب پیروزی یکی از طرفین می‌شود.

گاهی وقت ها آنقدر در مدت زمان این بازی به کلید ضربه زده می شود که دو سر کلید شکسته شده و بازی زودتر از زمان پیش بینی شده پایان می یابد. رامهرمزی ها در این زمینه ضرب المثلی دارند و می گویند : «کِلیل اِشکَست» یعنی همه چیز تمام شد.  در موارد مشابه هم از این ضرب المثل بهره می گیرند.  

 

 

28- مرغداری

در زندگی کشاورزی در شهرستان رامهرمز، همه عناصر مانند حلقه های زنجیر بهم پیوسته تا  گذران زندگی را در برابر ناملایم ها ایمن سازند. پیش از این اشاره کردیم که همه افراد یک خانواده کشاورز در انجام امور زندگی خود وظیفه ای را بر دوش دارند. در این زمینه مدیریت انجام کارهای بیرون از خانه بر عهده پدران و انجام امور داخلی خانه و مدیریت آنرا مادران پذیرا هستند. در زمینه کارهای کشاورزی سنتی در جوی آسیاب رامهرمز مطالبی ارائه گردید. اکنون اشاره ای کوتاه به یکی دیگر از فداکاری های مادران می نماییم.

مرغداری در زندگی کشاورزی،  بخش مهمی از نیاز های یک خانواده را بر طرف می نماید. پرورش و تربیت جوجه ها و روش مراقبت تا بزرگ شدن آنها از هنر مادران و زنانی است که برای ایفای نقش شریک زندگی همسر بودن با پذیرفتن دشواری های آن، این مسئولیت را اداره و به انجام می رسانند. اینکه چگونه مرغی را بر روی تخم های آن خوابانده تا جوجه ها متولد شوند و پس از آن امنیت این جوجه ها از خورده شدن توسط حیوان های موذی و سرما و گرماهای فصلی هنر و ابتکار مادران است تا با رشد و پرورش مداوم جوجه ها، بخشی از غذای اهل خانه را تامین نمایند. برای اینکه در گذشته ناچار بودند که برای این کار از محیط کاهدان خانه و ساختن کُلیدون (کُلیدون محفظه ای گِلی سوراخدار بودکه برای نگهداری مرغ و جوجه از گِل درست می کردند.)  کمک بگیرند که هم مزایا و هم خطرهایی را در پی داشت که این مورد هم از هنر مادران بود که چگونه این تلاش خودرا به انجام برسانند. زیرا گفته اند که: جوجه ها را آخر پاییز می شمارند.

27 - هنگام درو 

در نگاه نخست در این عکس، کشاورزی در حال درودی محصول خویش است. اما اگر قدری با دقت بیشتر به آن بنگریم رازهای پنهانی را در می یابیم که نیاز به اندیشیدن و تفکر دارد.  در آنچه تاریخ نشان می دهد، این قشر از جامعه ی ما برای به دست آوردن لقمه نانی که تاثیر شایانی هم بر تولید دارد،  بار سنگینی را بر دوش می کشند که تا نفس های پایانی زندگی و یا پیری زودرس همراه با انواع بیماری ها بوده است.

در کشاورزی سنتی پیرمردی با قامتی خمیده، پس از گذر از روزهای دشوار کشت خود و ستم هایی که از آب، خاک و  باد کشید ناچار به دروی محصولی است که اگر دیر بجنبد و  کوتاهی کند، محصولش را از دست می دهد و شرمنده خانواده خود می گردد. پس باید بهر قیمتی تلاش کند و داس خود را بر ساقه خوشه های گندم بیاندازد تا رزق و روزی خود را به دست آورد.

حضرت حافظ این داس را به هلال ماه نو و محصول تلاش را به نتیجه کردار انسان ها تشبیه نموده و می فرماید:

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو

یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

که اشاره ای به کارهای نیک و بد ما در این دنیای فناپذیر است.

 

26 - نان محلی تیری

از مزایایی که زندگی کشاورزی داشت،  تهیه نان های سالم خانگی با تلاش مادران دلسوز خانواده بود. در آنزمان که کشاورزان با زحمت های بیدریغ خود در دوره یک کشت، می توانستند دسترنج خودرا به خانواده بیاورند تازه زحمت های مادران آغاز می شد. برای اینکه پس از آسیاب نمودن گندم ها توسط فرزندان خانواده، آرد با کیفیت آن برای تهیه نان های خوشمزه محلی در اختیار مادر خانواده قرار می گرفت. ابتکار و هنرمندی مادران در تهیه خمیر نان بستگی به تجربه آنان داشت. در این زمینه بیشتر نان هایی پخته می شد که بخشی از غذای خانواده را شامل می گردید که از مهمترین آنها نان ( تیری ) بود. بنظر می رسد این نان به دلیل بهره گیری از نوعی  چوب درختی تراشیده، نجاری شده و صاف که در پهن نمودن و شکل دادن آن نقش اساسی داشت، این نام را برخود گرفته است. در بسیاری از نان های دیگر محلی، شکل گیری نان با دست بوده است. اینکه چه زمانی پس از تهیه خمیر، آماده چونه گیری و چه وزنی مناسب چونه این نوع نان بود از آگاهی های مادر خانواده بود تا با هنرمندی وی و چرخش بر روی تیر چوبی، بیشترین پهنای آنرا به خود می گرفت و بر روی تابه بزرگ فلزی که در زیر آن آتش روشن بود برشته شده و نانی سالم، با کیفیت و خوشمزه برای افراد خانواده بشمار می آمد.

 ( روش نگهداری نان تیری )

از دیگر مزایای این نوع نان، امکان نگهداری آن برای مدت زمان مدیدی بود که برای اینکار از « قفه » بهره می گرفتند.  قفه از الیاف درخت نخل درست می شود و در بیشتر خانه های مردم رامهرمز کاربرد داشت. در هنگام مصرف های بعدی نان تیری، کمی آنرا آب زده  و براحتی به شکل لقمه میل می نمودند. از ابزار دیگر مورد نیاز پخت نان تیری، وسیله ای به پهنای نان تیری بود که از گچ بر روی سه پایه ای  ساخته شده و چونه خمیر را بر روی آن پهن می نمودند.  به همین دلیل به آن « گچین » می گفتند. امروزه این وسیله از چوب ساخته شده و در برخی از خانواده های مردم شهرستان رامهرمز کاربرد دارد.

25 - کفشدوزک ها

در دنیای حشرات، موجودات کوچکی زندگی می‌کنند که هر کدام نقش ویژه‌ای در زیست بوم دارند؛ یکی از این موجودات، کفشدوزک ها هستند. این حشرات با رنگ‌های زیبا روی بال‌هایشان نه‌تنها توجه انسان‌ها را به خود جلب می‌کنند، بلکه در طبیعت نیز وظایف حیاتی دارند. کفشدوزک‌ها در انواع مختلفی از زیستگاه‌ها، از جمله باغ‌ها، کشتزارها، چمنزارها و حتی مناطق شهری زندگی می‌کنند. این حشرات معمولاً در مناطقی که حشرات دیگری مثل شته‌ها و کنه‌ها وجود دارند، یافت می‌شوند؛ زیرا این آفات،  منابع غذایی اصلی آن‌ها هستند. کفشدوزک‌ها در طول فصول سرد به دنبال پناهگاهی در زیر سنگ‌ها، برگ‌ها یا داخل شکاف‌های کوچک هستند.

این حشرات، یکی از سرگرمی های کودکانه دوران ما به شمار می آمدند. چون بی آزار بودند، کودکان آنها در کف دست گذاشته، و با حرکتشان و سپس پرواز آنها شادی می کردند.

 

24- تَله موش

در گذشته و در طبیعت زیبای رامهرمز همه موجودات برای زنده بودن تلاش می کردند. خانه های مردم هم که در فضاهای باز کشاورزی و یا در گوشه ای از باغ ساخته می شد، جانوران موذی مانند موش خانگی هم امکان زندگی را پیدا می کردند. چاره کار هم دور کردن این جانور موذی از زندگی خود بویژه از خوراکی ها بود. برای انجام این امر، دو راهکار وجود داشت که مردم از هر دو مورد بهره می گرفتند. نخست تربیت گربه ای تا بتواند شر موش ها را کم کند. ولی زندگی مردم به گونه ای بود که برای نگهداری از خوراکی ها  ناچار بودند آنها را در زیر سبدهای چوبی ( سَله ) قرار دهند. طبیعی بود که بازی موش و گربه سبب بهم ریختن وسایل خانه و زیان آن بیش از سودش بود. راه دوم تهیه و بهره گیری از تله موش بود که بیشتر مورد توجه قرار می گرفت. گرچه موش های زیرک دُم به تله نمی دادند، با این وجود کارایی آن بهتر از بازی موش و گربه بود.

23 - شاپلیشک ( پرستوی مهاجر )

     

شاپلیشک یا شوپلیشک که در واژه گان بختیاری  همان پرستوی مهاجر است، در بین مردم شهرستان رامهرمز دارای تقدس خاصی بوده است. رامهرمز به دلیل دارا بودن باغ های انبوه، گونه ها فراوانی از پرندگان را در خود جای داده بود. شاپلیشک بر خلاف پرندگان دیگر با احساس امنیت، لانه های خودرا بر سقف خانه های مردم و بگونه ای که به فضای باز راه داشته بود درست می کردند تا به راحتی بتوانند به بیرون از خانه ها پرواز کنند. این پرنده خانگی تا بزرگ نمودن و امکان پرواز جوجه هایشان مهمان خانه های مردم بودند و هیچ خطری آنها را تهدید نمی نمود.

22 - دوغ کیسه ای

در زندگی مردم شهرستان رامهرمز، کشاورزی، باغداری و دامداری بخش های بهم پیوسته بودند. به همین دلیل با هنرمندی و ابتکار زندگی خودکفایی را پشت سر گذاشته و با طبیعت سازگاری داشتند. بهره گیری از فرآورده های حیوانی، نقش مهمی در تامین نیازهای اساسی زندگی آنان داشت و با تلاش گروهی خانواده بویژه مادران، نوآوری هایی در شکل بهره گیری از این فرآورده ها، جذابیتی را نیز به همراه داشت. برای نمونه از دوغ به دست آمده  محلی خود به شیوه‌های گوناگون استفاده می کردند. یکی از این روش‌ها تهیه ( دوغ کیسه ای) که برخی آنرا ماست کیسه ای هم می‌نامند، در بین مردم متداول بود. برای رسیدن به این امر، دوغ را در کیسه های تمیز سفید رنگی ریخته و برای چندین ساعت از نگهدارنده چوبی سه پایه ای به نام ( مَلار) و یا شاخه درختی آویزان تا آب آن گرفته شده و شبیه ماست گردد. طبیعی است با شرایطی که مردم در گذشته داشتند، این دوغ کیسه ای می توانست یک وعده غذای خوشمزه خانواده را تأمین نماید.

در شرایط عادی و ضروری، دوغ تازه را در کاسه ای بزرگ ریخته و پس از افزودن پودر نعناع و ریختن نان خرده محلی ( نان تیری ) در آن ( تلیت دوغ ) درست کرده و میل می نمودند. این تلیت دوغ با پیاز و سبزی تازه نیز می توانست یک وعده غذای خانواده را شامل شود که غذایی بسیار ساده و برای میل کنندگان خاطره انگیز بود. دوستان همدلی که با هم تلیت دوغ خورده باشند، در گذر زمان و تغییر در شرایط زندگی آنان، از این خاطره یاد می کنند و برای نشان دادن صمیمیت می گویند: ما با هم تلیت دوغ خوردیم.

21 - هاون ( هَون )

این وسیله که در شهر و روستاهای رامهرمز کاربرد زیادی داشت، بیشتر از جنس فلزی آن برای کوبیدن و یا ساییدن چیزی بهره می گرفتند. در زندگی کشاورزی زنان هنرمند انواع سبزی ها را در فرصت های مناسب،  بر روی پارچه های بزرگ در معرض نور آفتاب قرار می دادند تا خشک گردیده و پس از آن در هاون کوبیده تا پودر شوند. سپس در ظرف های مخصوص گذاشته تا در فصول مختلف سال از آنها استفاده نموده و طعم غذاهای خودرا مطبوع سازند.

امروزه با بهره گیری از این روش و بکارگیری دستگاه ها و ماشین های بزرگ صنعتی و در مقیاس بالا، در برخی از شهرهای دارای استعداد کشاورزی، فرآورده های خودرا به بازار عرضه می دارند و بدینگونه سبب اشتغال نیروهای کارآمد را فراهم می سازند.

 

20 - پلی برای رفاه مردم

رودخانه علا در شهرستان رامهرمز تا پایان دهه چهل خورشیدی از داشتن پلی برای رفت و آمد مردم و بویژه ماشین ها بی بهره بود. در آن زمان برای عبور ماشین های سنگین بخصوص تانکرهای حمل نفت و بنزین،  آب نمایی با بهره گیری از لوله هایی با قطر بالا و سنگ و سیمان درست کردند تا مشکل آن‌زمان را حل کنند.  با این وجود در زمان طغیان رودخانه همین ماشین های سنگین هم امکان تردد را پیدا نمی کردند.

  در عکس بالا تانکر سوخت رسانی شرکت نفت با مسئولیت حاج پرویز طاهری مشاهده می شود که طغیان رودخانه علا، گذشتن تانکر از رودخانه علا را با مشکل روبرو کرد. در شرایط عادی هم, مردم برای گذر از رودخانه و رسیدن به روستاهای آنسوی رودخانه که ( اوتارو) می گفتند، باید با ماشین های شاسی بلند و یا دل به آب می‌زدند تا به مقصد برسند.

در سال ۱۳۵۲خورشیدی با بهره برداری از پل علا که به عنوان نمادی از شهرستان رامهرمز از آن یاد می شود، این مشکل حل گردید که در این زمینه شرحی در مطلب ( رودخانه ها و سد های شهرستان رامهرمز) آورده شده است.

 

19 - توپو

 

در آن زمان که زندگی هر خانواده در یک اتاق خلاصه می گردید، همه امکان های آنان هم در همان اتاق جا داده می شد. برای نمونه، گندم مورد نیاز سال را در وسیله ای به نام « توپو » جاسازی و نگهداری می کردند.  توپو بسته به فضای اتاق و میزان مصرف سالانه هر خانواده، از گِل ساخته می شد.

در آغاز بهره‌برداری، تا جایی که می توانستند گندم را از دهانه بالایی توپو برداشت می نمودند. اما دریچه کوچکی هم برای مصارف بعدی در قسمت پایین توپو تعبیه کرده و با پارچه ای آنرا می پوشاندند تا به هنگام نیاز با گذاشتن ظرفی در زیر دهانه کوچک، گندم مورد نیاز را خارج و به مصرف برسانند.

در مواردی که توپو بزرگ و با گنجایش بالا ساخته می شد، وسیله ای هم برای سنجش میزان باقیمانده گندم درون آن درست می کردند تا مرتب از مقدار گندم درون توپو آگاهی داشته باشند. دیگر اینکه توپوهای بزرگ را به دلیل راحتی در جا به جایی، درون اتاق می ساختند.

18 _ نعمت گاز

 

 

 

گذر زمان، شرایط زندگی را هم تغییر داد.  با دشواری هایی که مردم ایران زمین برای بهره گیری از مواهب خدادادی خود متحمل شدند، به مرور زمان به بخشی از حق خود دست یافتند. یکی از این مواهب، نعمت گاز است که منابع سرشاری از آن در کشور ما وجود دارد.

اما در آغاز بهره مندی، مردم به سختی به این نعمت دسترسی پیدا می کردند. برای اینکه ناچار بودند که ساعت ها در صف ها بمانند تا بتوانند یک یا دو سیلندر گاز تهیه و به خانه ببرند. در این میان کودکان هم همکاری می کردند و دستمزد آنان، سوار شدن در گاری و یا وسیله حمل آنها تا رسیدن به منزل بود. گرچه با خطرهایی هم همراه می شد.

17 _ تپاله  

 

 

پهن و تپاله ( تاپاله )، در برخی از  فرهنگ ها کلمه ها و واژهای پست و توهین آمیز هستند.   اما همین عنصر پست در گذشته گرما بخش خانه ها و چادر نشینانی بود که از نعمت های دیگر مانند باغداری محروم بودند و یا زندگی ییلاق و قشلاقی داشتند. این مردم با جمع آوری و شکل دادن پهن حیوانات ( تپاله )،  سبب خشکاندن  و سپس بهره گیری از گرمای سوختن آن ها در مواقع ضروری بودند. در این امر،  بیشترین نقش فداکارانه را زنان داشتند.

باغداران هم از پهن حیوانات به عنوان کود درختان استفاده می کردند.

16 - درس زندگی

 

روزگاری، روزهای کودکی درس چگونه زندگی کردن را به کودک و نوجوان می آموختند. بسته به نوع شغل پدر، فرزند شیوه انجام کارها را یاد می گرفت و عمل می کرد. در زندگی عشایری و روستایی به هر فرزند از همان کودکی آموزش های لازم داده می شد و به تدریج کارها را به او می سپردند. این محیط ها مانند کارگاه های فنی و حرفه ای عمل می کردند و کودک را برای پذیرفتن مسئولیت های بیشتر آماده می نمودند. کارهایی مانند همکاری با پدر در کشاورزی، آرد نمودن گندم در آسیاب و پس از آن در کارخانه های آردی، نگهداری و چرای گوسفندان و گاوان خانواده، حمل محصول های کشاورزی از جای خرمن به منزل و.... برای پسران و آموزش های خانه داری برای دختران از نمونه های بارز این آموزه‌ها به شمار می رفت.

15_ خنجرواری

 

در گذشته عید نوروز که فرا می رسید، شادی را برای همه به همراه داشت بویژه برای کودکان که همزمان با بهره گیری از مواهب طبیعت، عیدی هم دریافت می نمودند. برای هزینه کردن عیدی ها هم پیشاپیش برنامه ریزی کرده و مبلغ عیدی ها نیز برایشان مهم بود. چراکه بودجه برنامه‌های تابستانی آنها همین عیدی ها بود.

زمان بهره بردن از عیدی ها، پس از پایان درس مدرسه ها و آغاز تابستان بود که کودکان را به کار اقتصادی ترغیب می کرد. با توجه به مبلغ عیدی، هر کودکی راه و روشی را در پیش می گرفت. عده ای هم سراغ شیرینی فروشی های شهر رفته و خنجرواری که با مواد طبیعی آنزمان درست می شد، خریداری و در محل زندگی خود ولی کمی گران‌تر به فروش می رساندند و درآمد ناچیزی به دست می آوردند.

قنادهای ماهر هم ذوق و سلیقه به خرج داده و خنجرواری ها را در شکل های گوناگون درست می کردند که مورد پسند کودکان باشد. ولی به دلیل اینکه این نوع شیرینی را بیشتر شبیه خنجر درست می کردند خنجرواری می نامیدند. برای تبلیغ فروش آن هم صدا می زدند ( خنجرواری پر شیره ) تا خریداران را جذب کنند. گاه پیش می آمد که کودک خنجرواری فروش در آغاز سود حاصل از فروش را محاسبه و به همان نسبت ( همزمان با فروش )  از خنجرواری ها میل می کرد و لذت کار اقتصادی خود را می چشید و دوباره با همان سرمایه آغازین، خرید و فروش را دنبال می کرد.

14_ لاستیک بازی

لاستیک بازی

در دوران کودکی ما، کودکان از ابزار و وسایل گوناگون فکری امروزی بی بهره بودند و برای بهتر استفاده کردن از وقت های فراغت خود،لازم بود کاری بکنند و ابتکار به خرج دهند .

یکی از این سرگرمی ها که هزینه ای هم نداشت، لاستیک بازی بود.
 

شادروان استاد راه خدا احمدنژاد

در این شیوه،کودکان به استادکاران دوچرخه مراجعه و لاستیک های کهنه را از آنان درخواست و سپس با چوبدستی کوچکی با به حرکت در آوردن و دویدن، خود را سرگرم می کردند. این بازی در شکل گروهی و دادن مسابقه لذت آن را بیشتر می نمود که خاطره آن تا مدت ها در ذهن آنان جای می گرفت.

روش پیشرفته تر این سرگرمی، به جای لاستیک از رینگ های از کار افتاده چرخ دوچرخه بهره می گرفتند که آنهم لذت بخش بود و خاطره های شیرینی را در مسابقه های گروهی برایشان به همراه داشت.  در این بازی سرعت دویدن همزمان با کنترل لاستیک یا رینگ و ابتکار عمل در برخورد با موانع کوچه ها را از علل موفقیت در مسابقه  می توان نام برد.

13_ گُنج

 

این زنبور با نام‌های زنبور قرمز، زنبور سرخ، زنبور کافر یا در خیلی از جاهای ایران با نام زنبور گاوی میشناسند. زنبور سرخ دشمن درجه یک زنبور عسل بوده و زنبورداران همیشه با زنبور سرخ مبارزه میکنند.

گُنج گَشتُم ( زنبور گاوی نیشم زد )

زنبور گاوی نیش بسیار دردناکی دارد و جای نیش بسیار ورم کرده و فرد نیش خورده را دچار درد و سوزش زیادی میکند. برای درمان نیش زنبور سرخ مراحل زیر را انجام دهید.

 

1. قبل از هر چیز آرامش خود را حفظ کنید.

2. اگر نیش در پوست شما جا مانده، ابتدا نیش را از پوست خود خارج کنید.

3. محل نیش خوردگی را با آب و صابون بشویید.

4. برای کاهش ورم نیش زنبور قرمز میتوانید از کمپرس یخ استفاده کنید.

​​​​​​​5. در صورت داشتن حساسیت و تنگی نفس سریعا به اورژانس مراجعه کنید.

 

12_ بازی هفت سنگ

‍ ‍     « بازی هفت سنگ »

‍ بازی های کودکی حکمت داشت:

     لی لی : تمرین تعادل در زندگی

زووووتمرین روزهای نفس گیر زندگی

آلاکلنگدیدن بالا و پایین دنیا

سرسرهتمرین سخت بالا رفتن و راحت پایین آمدن

هفت سنگتمرین نشانه گرفتن به هدف

وسطیتمرین همیشه در وسط میدان بودن

گل یا پوچدقت در انتخاب

خاله بازی: آیین مهمانداری

یه قول دو قل : مشکلات اگر مانند سنگ سخت باشد یکی یکی از پس آن برمی آیی

لاستیک بازی : سرعت در دویدن و کنترل لاستیک در موانع

 

یادش بخیر...

اون روزا یاد گرفتن زندگی چه ساده بود...

11_ خنده زیبا

 

گاهی با یک محبت ساده ، می توان دلی را شاد و لبی را خندان نمود. 

عکاس هنرمند و مهربان با قول گرفتن یک عکس از نوجوانی که  با همه ی سادگی مراقبت و چرای گوسفندان را بر عهده داشت، اورا دلشاد و چنان خنده ای بر لبانش کاشت که در وصف نمی آید.

10_ زندگی در روستا

 روزگاری که پشت سر گذاشتیم مادران شهر و دیارمان بویژه در روستاها چادرشان را به دور خود پیچانده و برای جان و سلامتی افراد خانواده، کمر همت می بستند. در سرمای زمستان و گرمای تابستان،  ابزار کارشان آب نهر بود و ماده شستشویی به نام  ( اُشلُنگ ) که از ریشه خشکانده گیاهی به نام اشنان به دست می آمد و چوب مخصوصی به نام ( تُلگ ) که با آن پس از شستن لباس ها، آنها را کوبیده و چرک و آلودگی ها را  بیرون می کردند تا افراد خانواده سالم و با نشاط زندگی کنند. پس از آن صابون رختشویی جای اشلنگ را گرفت و نیازی به تلگ نبود.

 

9_ قوری چینی

 قوری مدل چینی، یک قوری با ویژگی‌های منحصر به فرد و جذابی است که برای استفاده یا سرو چای در میان خانواده و دوستان بسیار مناسب است. جنس بدنه‌ی این قوری از مواد چینی با کیفیت ساخته شده و این امر باعث می‌شود که قوری مدل چینی دارای رنگ‌های جذاب و خوبی باشد که چشم انداز زیبایی را به همراه دارد.

یکی از ویژگی‌های ممتاز این قوری، گنجایش بالای آن است که به‌ وسیله آن می‌توانید به‌راحتی حدود ۰.۸ لیتر چای را در آن آماده و به مهمانان خود ارائه دهید. دسته‌ی بزرگ این قوری نیز امکان حمل آسان را فراهم می‌کند و وزن مناسب و مستحکم آن باعث می‌شود که از آن برای مدت‌های طولانی استفاده کنید. این ویژگی‌ها به ویژه برای استفاده روی سماور بسیار مناسب است.

 

قوری چینی بَست زده

در گذشته استادکارانی بودند که در صورت شکستن قوری چینی، قطعه های آنرا با چسب مخصوص به هم چسبانده و بدنه چسب زده را با سیم مناسبی بند زده ( بست ) و باز هم قابل استفاده می نمودند. کسانی که توان مالی برای خرید مداوم قوری را نداشتند،  از این روش استفاده می کردند.

 

8 _  تختخواب بچه

 

قدیمی ها به خاطر دارند که مادران _  این فرشتگان الهی _ در گذشته همزمان با پرورش و تربیت فرزندان تمام کارهای خانه را انجام می دادند. به همین دلیل فرصت سرگرم کردن فرزند را در تمام وقت روز نداشتند. باید چاره ای می اندیشیدند که هم کارهای خانه مانند پخت و پز را به انجام می رساندند و هم مراقبت از فرزند را به شایستگی  زیر نظر می گرفتند.

بهنرین روش در آن زمان این بود که نوزادان بویژه فرزند اول را در تختخواب چوبی که به زبان رامهرمزی ( تخته ) گفته می شد،  خوابانده و مواظبت می کردند. این تخته به گونه ای درست می شد که در حالتی که نوزاد در تخته بود، مادر بتواند هم به او شیر بدهد و هم با به حرکت در آوردن آن، فرزند را به خواباند. این هنر مادران و عشق به فرزند است که همه سختی ها را به جان می خرند تا فرزندشان آرامش داشته باشد.  فقط مادر است که آهنگ گریه و خنده فرزند را درک می کند که هر مورد بیانی با زبان بی زبانی است.

در مناطق روستایی و عشایری،  برای اینکه خواب فرزند آشفته نشود، مادر اورا در حالت خواب و درون تخته بر دوش گرفته و از محلی به محل دیگر با خود می برد.

برای فرزندان دوم به بعد، اگر فرزند اول دختر بود به عنوان دستیار مادر بخشی از مراقبت های نوزاد به وی سپرده می شد و این خود آموزشی بود که مسئولیت پذیری اورا برای آینده اش تقویت می نمود. برای همین است که مادر را پروردگار روی زمین می دانند.

 

7 _  سیاه صندوق ( سیا صندیق )

 

 

سیاه صندوق که یادگاری از مادر بزرگ ها بود، گاهی چند نسل از مادر به دختر می رسید. این صندوق بزرگ با میخ های ریز و درشت بگونه ای تزیین یافته بود که علاوه بر زیبایی، دوام صندوق را بیشتر می کردند. گرچه نوع چوبی که در ساخت آن به کار رفته بود نیز چوبی مرغوب و با دوام بود. مادران و یا نوعروسان، هدایایی را که بیشتر از جانب مادر خود دریافت می کردند، با دقت تمام در این صندوق نگهداری تا در صورت نیاز در سختی های روزگار از آن ها بهره ببرند. لباس های نو هم که بیشتر در مراسم شاد و عروسی ها  مورد استفاده قرار می گرفتند، در این صندوق جای می دادند.

در صورت فراهم بودن همه شرایط، این صندوق از مادر بزرگ به مادر و سپس به دختر بزرگ و همراز او تعلق می گرفت و بدین گونه چند نسل به عنوان یادگاری ارزشمند انتقال می یافت.

6 _ جنگر

 

جنگر یا چَنگر پنجه ای است  که بوسیله آن خرمن را باد می دادند تا دانه از کاه جدا شود.

درگذشته جنگر از چوب درست می شد.

 

5 _  خرمن‌کوب قدیمی

خرمن‌کوب قدیمی  ( نوعی جَوَن )  چوبی است که در زیر آن غلطک ها  نصب می کردند و بر گردن گاو و امثال آن می‌بستند و بر روی غلۀ دروکرده می‌گرداندند تا ساقه‌ها تبدیل به کاه شده و دانه‌ها از خوشه جدا شود. در آغاز این روش، کشاورز هم بر روی خرمن کوب می نشست تا سنگین تر شده و انبوه بافه ها را بخواباند و حیوان ها راحت تر گردش کنند.

 

4 _ جَون 

  جَوَن وسیله ای است که محصولات کشاورزی را در آن کوبیده و برای تبدیل محصول به فرآورده های آن بویژه برای تهیه غذاهای گوناگون مانند فِل، پِس و گَمَک کاربرد داشت.

جون از تنه درختان تنومند و دسته ی آن از شاخه ها درست می شد و در بیشتر خانه ها مورد بهره برداری قرار می گرفت.

 

3 _  چراغ زنبوری (چراغ توری)

 

     این نوع چراغ در گذشته به دلیل نور زیاد و امکان بهره گیری از آن در فضای باز بیشتر در نشست ها، دورهمی ها و مراسم کاربرد داشت. تنها اشکال ان استفاده در حال حرکت و احتمال  ریختن توری آن بود. به همین سبب حمل و جا به جایی آن بویژه در زمان روشن بودن به توجه خاصی نیاز داشت.

برای روشن کردن چراغ، توری با بخار الکل گرم شده، سپس توسط تلمبه دستی که از اجزای مهم این چراغ است، نفت درون مخزن سربسته فشرده شده، تحت فشار و توام با گاز به روی توری بسته شده به خروجی پاشیده و با کبریت روشن می شد. ماده اولیه ساخت توری های مخصوص این چراغ ها «توریم» بود. توریم خاصیت پرتوزایی داشته و نقطه ذوب بالای آن باعث محصور شدن گاز و جلوگیری از پخش آن می شود. توری چراغ زنبوری پس از استفاده به ماده سفید رنگی تبدیل می شود که حاوی ماده رادیواکتیو و خطرناک اکسید توریم است.

این چراغ وسیله روشنایی نیمه مدرنی بود که از غرب به ایران وارد شد و ساختاری کاملا غیر ایرانى داشته و لازم به ذکر است که این چراغ ها را نمی توان چراغی هنرى و تزیینى به حساب آورد، چرا که ساختار فنى و مکانیکى آنها بسیار پیچیده است و صرفا براى تولید نور از آنها استفاده شده است

 

2_ چراغ نفتی قدیم ( فانوس )

 

فانوس چراغ نفتی محفظه دار،  پیش تر در قدیم کاربردهای زیادی داشت. مهمترین آنها چراغ راه باغدارانی بود که شبانگاهان برای سرکشی و آبیاری باغ های خود در شب های بی مهتاب  ناچار بودند میزان آبیاری را سنجش کنند. دیگر اینکه برای دیدار همسایگان در خوشی ها و ناخوشی ها روشنی بخش راه آنان بود.  همچنین به دلیل مصرف کم نفت، در شب ها به عنوان چراغ خواب از آن استفاده می کردند. چرا که فتیله آنرا تنظیم نموده تا با اندک روشنایی،  خانه آنان روشن باشد .

1_ ترازوی حصیری

 

 

حصیربافی از قدیمی ترین صنایع دستی و شاید کهن ترین آنها در رامهرمز می باشد.  در گذشته  تا کنون،  در نقاط مختلف رامهرمز هرجا که دسترسی به برگ نخل و نی و ترکه امکان پذیر باشد می توان حصیربافی را دید.

ترازوی حصیری کار دست روستاییانی بود که برای انجام داد و ستد های خود که بیشتر به شیوه پایاپای و بدون  رد و بدل کردن پول صورت می گرفت، نقش خودکفایی  داشتند.

 

 

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طبقه‌بندی موضوعی (فهرست)