رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

سلام خوش آمدید

 

      در گذشته متل ها ، داستان ها و افسانه هایی که همپای لالایی های مادرانه در گوش فرزندانشان نواخته می شد ، بسیار اهمیت داشت و مورد توجه مردم بود . در آن زمانی که ابزار امروزی برای آگاهی بخشی به فرزندان وجود نداشت ، بسته به سن فرزندان ، مادران از متل ها ، داستان ها و افسانه ها بهره می بردند . گرچه خود امکان تحصیل یا بهتر بگوییم اجازه تحصیل را نداشتند . در مواردی هم که اجازه داشتند در حد خواندن بود و نمی توانستند مشق بنویسند .
به همین دلیل ،مادرانی که سواد نوشتن را نداشتند با شنیدن  متل ها ، داستان ها و افسانه ها آنها را  به ذهن سپرده و با توجه به شرایط سنی فرزندان ، از آموخته های ذهنی خود بهره می بردند .

 

افسانه « تمتی »

📚 کتاب خوب، "تمتی"ست
نوشته ی: محسن حیدری

تمتی یکی از کهن ترین افسانه های ایران است که در استانهای لرزبان جنوبغرب ایران با چند تلفظ مختلف از جمله؛ تمتی  tamti، متتی mattati، ماتتی maateti، متیته Matite، هتیته hatite، میتان mitaan، هیتان hitan و... بر زبانها جاری است.

در افسانه های بختیاری، "تمتی" نام دختری است که خود و 6 خواهرش (هفت خواهران یا هف دهدرون) را اسیر دیوی به نام "الازنگی" alaa-zangi می یابد. الازنگی فقط در حالت خواب می تواند آدمیزاد را بخورد. تمتی هر شب بر خواب غلبه می کند و بیدار می ماند. دیو هر شب صدا می زند: "کی وه خاوه کی بیار؟" (کی خواب است و کی بیدار؟) و تمتی پاسخ می دهد: "همه بخاون تمتی بیار" (همه خوابند و تمتی بیدار).

سرانجام تمتی و همراهانش با جمع آوری ادوات لازم، سوار بر اسب از قلعه ی دیو می گریزند و با ترفندهای خاص دیو را در رودخانه ی خروشان و کف آلود کارون در بخش کوهستانی شمال خوزستان غرق می سازند.

در این افسانه ایرانی که از کهن ترین افسانه ها است، "تمتی" نماد هشیاری، بیداری و رهایی بخشی خود و دیگران است.

همچنین گفتنی است "تمتی" در لغت (به گفته ی دکتر عبدالمجید ارفعی) به معنی "صلح و مهربانی" است و نیز نام یک ایزدبانو در ایلام باستان (در جنوبغرب ایران پیش از برآمدن هخامنشیان) بوده است که نام ایلام برگرفته از نام این ایزدبانو است زیرا ایلام یا "هلامتو" تلفظ آشوری نام "هلتمتی" hal-tamti" (هل به معنی خاک و تمتی به معنی همان ایزدبانوی صلح، مهربانی، هشیاری، بیداری و رهایی) است که مردم بومی ایلام کشور خود را به عنوان "هلتمتی" می نامیدند.

امروزه در قرن بیست و یکم نیز افسانه ی "تمتی"، به زیبایی در نامگذاری یک موسسه انتشاراتی ایرانی (نشر تمتی) کاربرد یافته است. "تمتی" نماد بیداری و رهایی است. و کتاب خوب نیز ما را هشیار می کند و به بیداری می خواند و راه رهایی را به ما می نمایاند.

ما انسانها همه اسیر الازنگی (دیو جهل و پیشداوری و شناختهای نادرست خود و نیز رنج کلیشه های تحمیلی دیگران و تنگناهای ناگزیر تمدن بشری) هستیم. کتاب خوب، "تمتی"ست.

پاینده ایران
زنده باد تمتی

@tamti

 

3

داستان ننه سرما

 

🌧🌧🌧
کمتر کسی از ما داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیکه رو برای بچه‌ها و نوه هایش تعریف می‌کنه.
🌧🌧🌧
تا قبل از سال ۱۳۵۷ این داستان ها در کتاب فارسی دوران ابتدایی وجود داشت.
🌧🌧🌧
متن زیر را بخوانید و تعریف کنید ، تا نسل امروز هم اینا رو یاد بگیرند.

حیف است بچه های ما اینها را نشنوند و این قصه ها از صفحه روزگار محو شوند
🌧🌧🌧
چله‌ی بزرگ ...
 چله‌ی کوچک ...
چارچار ...
سده ...
اَهمن‌وبهمن ...
سیاه‌بهار ...
 و سرماپیرزن ..
🌧🌧🌧
 زمستان به دو بخش تقسیم میشه :
چله بزرگ(چله کلان )
چله کوچک (چله خرد )
🌧🌧🌧
_ چله بزرگ از
( اول دی ماه  تا دهم بهمن ماه)
 وچهل روز کامل می‌باشد .
🌧🌧🌧
 چله کوچک از(یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه) و 20روز کامل
🌧🌧🌧
👌🏼 وبه همین دلیل چون 20 روز کمتر است ؛چله کوچک نامیده شده است .
🌧🌧🌧
 غروب آخرین روز چله بزرگ ( جشن سده) برگزار می شده
 و مردم دور هم جمع می شدند و از این جشن لذت می بردند و در نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر و پایکوپی بدور آتش، سده را جشن می گرفتند.
🌧🌧🌧
 این دو برادر
 ( چله بزرگ وچله کوچک )
در هشت روزی که در کنار همدیگر هستند آن 8 روز را ( چار چار)
می نامند،
 👌🏼به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک« چار چار» می گویند.
🌧🌧🌧
پس از چار چار نوبت به
« اهمن و بهمن» پسران پیرزن
 (ننه سرما ) می رسد که خودی  نشان دهند.
🌧🌧🌧
 10 روز اول اسفند را (اهمن )
10روز دوم اسفند را ( بهمن)
 می گویند
🌧🌧🌧
و این 20 روز ممکن است
آنقدر بارندگی باشد که این دوبرادر به دو چله طعنه بزنند .
🌧🌧🌧
👇با توجه به شعری که قدیمی های نازنین می خواندند::
(اهمن وبهمن ،
آرد کن صدمن ،
روغن بیار ده من ،
هیزم بکن خرمن،
 عهده همه بامن )
🌧🌧🌧
تا اینجا 20روز از اسفند به نام اهمن  وبهمن نامگذاری شده اند .
🌧🌧🙏
 می ماند 10 روز آخر اسفند ماه که :
5 روز اول( سیاه بهار ) نام گرفته وشعری هم که قدیمی ها میخوانند :
🌧🌧🌧
سیاه بهار شب ببار و روز بکار
از این شعر هم مشخص می شود
در این ایام شبها بارندگی فراوان بوده و روزها کشاورزان مشغول کشت و زراعت بوده اند ،
🌧🌧🌧

5 روز آخر هم (سرما پیرزن کُش) نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی ،گاهی همراه با باد و اکثر اوقات از آسمان تگرگ می بارد ؛
 که قدیمی های دل پاک، براین باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده ومُهره‌های آن به زمین میریزد.

🌧🌧🌧
#محمد#علی#پورشفیعی#


🌧🌧🌧

2 - افسانه کاکا یوسف

افسانه کاکا یوسف مانند دوبیتی های محلی در بیشتر شهرهای ایران  سینه به سینه نقل شده و در هر شهر و دیاری به تناسب فرهنگ و زبان مردم ، شکل بومی به خود گرفته است . این افسانه ساخته و پرداخته ذهن مردمی است که عدالت خواهی و یا بی عدالتی ها در جامعه و افزون طلبی فردی زمان خودرا بیان می دارد. گرچه در روایت این افسانه ، نقل قول های متفاوتی وجود دارد ولی بیشتر منابع حکایت از آن دارند که در روزگاران گذشته دو برادر بودند که پدرشان ثروت بسیاری داشت. پدر که از دنیا رفت ، برادر بزرگ همه مال و ثروت پدر را تصاحب و برادر کوچک خود « یوسف » را از ارث پدری بی نصیب کرد.

یوسف از این کار برادر خود بسیار ناراحت شد ، اما کاری از دستش بر نمی آمد و از این بی عدالتی سر به بیابان نهاد و از شهر ودیار خود دور شد بگونه ای که هیچ کس از او خبر نداشت. برادر بزرگ یوسف پس از گذشت زمان از این عمل خود ناراحت و شرمنده گردید اما شرمندگی دیگر سودی نداشت. غم و درد دوری بر وی غلبه کرد و از پروردگار خود خواست تا اورا به شکل پرنده ای در آورد تا بتواند همه جا پرواز کرده و برادر خودرا بیابد . بر اساس این روایت برادر بزرگ به پرنده ای تبدیل و از این شاخه به آن شاخه در همه جا پرواز نموده و با  آواز آهنگینی برادر خودرا را چنین صدا می زند :

کاکا یوسف  کاکا یوسف ، دو بهر تو یه بهر مو

بهر مو هم وَ سی تو ، اما بیو وَ تی مو

مردم این پرنده را قمری یا فاخته می دانند و کسی آنرا شکار نمی کند و معتقدند که این پرنده غم دیده،  زمانی انسان بوده است.

 

 

                    1 - عجایب هند                                 

     شایسته است یادی کنیم از داستانسرا و افسانه پرداز شهیر رامهرمز که در نیمه اول قرن چهارم هجری می زیسته است . ناخدا بزرگ شهریار رامهرمزی کتابی را به نام ( عجایب هند ) به نگارش در آورده که توسط محمد ملک زاده از زبان فرانسه به زبان فارسی برگردانده شده و جهت آگاهی بیشتر خوانندگان محترم ، مقدمه مترجم را حضورتان تقدیم می داریم .

 

مقدمه مترجم کتاب عجایب هند

          در قرون اولیه اسلامی ایرانیانی که در سواحل جنوبی ایران و بنادر خلیج فارس  می زیسته اند در مسائل دریانوردی و فن کشتی رانی اغلب مهارت و شهرت بسزائی داشته و برای تجارت و مبادله ی کالا بوسیله کشتی های بادی که خود می ساخته اند از بنادر ایران مخصوصا بندر ( سیراف ) که از بنادر مشهور عالم بوده است به مسافرت های دریایی تا سواحل شرقی آفریقا و سواحل جنوبی هندوستان و چین تا جزایر ژاپن مبادرت می ورزیده اند. گاه امتعه ی خودرا به تمام سواحل شرقی آفریقا برده و از آنجا علاوه بر امتعه ی محلی،غلامان و بردگان زیادی از سیاهان زنگباری برای فروش به بازارهای بصره و بغداد و غیره با خود می آوردند و گاه از جهت مشرق به سرتاسر سواحل جنوبی هندوستان و مجمع الجزایر هند و سواحل جنوبی و شرقی چین تا مجمع الجزایر ژاپن ( که به جزایر وقواق معروف بوده است ) مسافرت کرده با منافع سرشار و پشت سر گذاشتن خطرات بی شمار به اوطان خود باز می گشته اند .

      درین مسافرت های طولانی به سرزمین های عجائب و غرائب ، از آنچه می دیده و یا می شنیده اند حکایات و داستان های شگفت آوری نقل کرده اند که در افواه باقی مانده و برخی از آنها را مورخین و مولفین اسلامی در تالیفات خود آورده اند .

       از آن جمله است یک نفر دریانورد ایرانی به نام « ناخدا بزرگ بن شهریار رامهرمزی » که در نیمه ی اول قرن چهارم هجری می زیسته است ( قدر مسلم در سال 339 هجری حیات داشته است ) . او کتابی تالیف کرده مشتمل بر حکایات و داستانهای عجیب و غریب که خود شخصا" از زبان بازرگانان ایرانی ، هندی و عرب و ملاحانی که در حدود ده قرن پیش ازین بین سواحل شرقی آفریقا و ایران و هند تا جنوب چین و ژاپن رفت و آمد داشته اند ، شنیده است .

نسخه فارسی این کتاب به دست نیامده و معلوم نیست در چه زمانی به عربی ترجمه شده است . نسخه ی خطی عربی آن در اسلامبول به دست دانشمند فرانسوی وان در لیت

( P . A .Van Der Lith  )  افتاده است که او آن را در سال های 1886 - 1883  میلادی با نسخه ی دیگری که متعلق به دانشمند دیگر فرانسه مسیو شفر ( M .Schefer ) بوده مقابله کرده با کمک و دستیاری جمعی از فضلا و مستشرقین اروپایی تصحیح و بوسیله مارسل دویک ( M . Marcel Devik ) به زبان فرانسه ترجمه شده به انضمام یک مقدمه ی مفصل و فهرست های مختلف و چند تفسیر به قلم برخی از دانشمندان با متن عربی آن تواما" به چاپ رسانیده است . 

با اینکه بعضی از داستان های این کتاب افسانه مانند و خیلی عجیب بنظر می رسد ولی مجموعه ی آن از نظر اینکه دارای اطلاعات بسیار مفید و ذیقیمتی از احوال طبیعی دریاها و اوضاع محلی و جغرافیایی بنادر و جزایر ممالک مختلف مشرق زمین و عادات و آداب و رسوم مردم آن می باشد به حدی مورد توجه و علاقه شدید هیئت های علمی اروپا و مستشرقین قرن نوزدهم میلادی قرار گرفته که با زحمات و تحقیقات و تتبعات بسیار و با سال ها صرف وقت و تطبیق اسامی جغرافیایی مصطلح زمان با نقشه کامل سواحل شرقی آفریقا و جنوب و مشرق آسیا که مخصوص این کتاب ترسیم گشته است ، در ششمین کنگره ی جامعه ی شرق شناسان فرانسه مطرح و به چاپ و نشر آن مبادرت شده است .

نگارنده ی این سطور متن عربی داستان ها را که بالغ بر 136 داستان است ، پس از مقابله با ترجمه فرانسه آن از روی یک نسخه چاپی بسیار کمیاب موجود در کتابخانه شادروان ملک الشعرای بهار با نثری ساده - همچون متن عربی آن - به فارسی ترجمه و به خوانندگان گرامی تقدیم می دارد .   ( تهران شهریور 1348 محمد ملک زاده )
 

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طبقه‌بندی موضوعی (فهرست)